نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان اوحدي مراغي
در
عشق نيکوان به جواني کنند عيش
ما عيش چون کنيم؟ که گشتيم پير ازو
اي
در
خطر فگنده دلم را تو از خطا
وانگه نديده هيچ خطاي خطير ازو
چند جفا گفت و زو دل نگرفتيم باز
چند ستم کرد و رو
در
نکشيديم ازو
گر کنارت، گويد: از زر پر کنم
تا نبندي
در
ميان، ايمن مشو
از کرامات ار بپري
در
هوا
از هوا و از هوان ايمن مشو
بي تو
در
گور آنچنان گريم که اشک
از سر خاکم بروياند گياه
آشفته چون ما کاکلش، بر عارض همچون گلش
در
چين مشکين سنبلش، حسن ارغوانها ساخته
زلفش به عنبر بيختن، استاد
در
خون ريخت
چشمش به سحر انگيختن، بند زبانها ساخته
او
در
نبرد اوحدي، فارغ ز درد اوحدي
بر روي زرد اوحدي، از خون نشانها ساخته
سنگين دل تو
در
همه عمر از طريق مهر
بر حال من نسوخته و آهن بسوخته
بي چهره چو شمع تو
در
خلوت تنم
دل را چراغ مرده و روغن بسوخته
در
مسکني که اين دل مسکين کشيده دم
خرمن به باد داده و مسکن بسوخته
چون اوحدي مرا ز غمت آتش جگر
در
آستين گرفته و دامن بسوخته
نرگس چشم و گل و رخسار و سرو قد او
در
شنکج حلقه زلف سياه آراسته
لاف عشقت ميزنند آشفته حالان جهان
اوحدي ميرست و
در
عشقت سپاه آراسته
به جاي خويش ميبينم درونت گر ببخشايد
چو
در
شهر کسان بيني غريبي مبتلا بسته
اگر
در
شرع ديدار رخ نيکو خطا باشد
بدور روي او چشمي نبيني از خطا بسته
عنان از دست رفت اکنون، چرا پندم نميدادي
در
آنروزي که ميديدي تو آنبند بلا بسته؟
زبان اوحدي سازيست
در
بزم هوسبازان
برو ابريشم زاري ز بهر آن نوا بسته
آبم از ديده روانست و خيال قد او
همچو سرويست
در
آن آب روان پيوسته
بار ديگر بگزند دل ما مي کوشي
اي به رغم دل ما
در
دگران پيوسته
آن روي را مپوشان، زيرا که
در
ممالک
بنياد فتنه باشد روي قمر گرفته
صد کاروان دل را
در
راه محنت تو
هم دزد رخت برده، هم شحنه خر گرفته
کجايي؟ اي ز رخت آب ارغوان رفته
مرا به عشق تو آوازه
در
جهان رفته
به آب ديده بگريم ز هجرت آن روزي
که مرده باشم و خاک
در
استخوان رفته
صفحه قبل
1
...
1524
1525
1526
1527
1528
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن