نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان اوحدي مراغي
من ز تو درمان دل جستم و دشمن شدي
مصلحت من نبود
در
پي درمان شدن
زلف تو
در
بند آن هست که: شادم کند
گر نزند روي تو راي پشيمان شدن
هان! اي پسر مقبل، خود نيز بکن کاري
جاويد نمي شايد
در
نان پدر بودن
منقاد دليلي شو،
در
راه، که آهن را
بي صحبت اکسيري دورست ز زر بودن
چون ميانت خون ما ريزد، کمر
گو: فضولي
در
ميان ما مکن
از لب خود کان دشمن بر ميار
زهر قاتل
در
دهان ما مکن
اي که ميراني به دشنامم ز
در
جز به شمشير امتحان ما مکن
رخصت که دادست اينکه تو آشفتگان عشق را
در
آتش سوداي خود ميسوز و غمخواري مکن؟
سر دل گويي، ز جان انديشه کن
در
دلش دار، از زبان انديشه کن
در
زمين از آسمان گويي سخن
اي زمين، از آسمان انديشه کن
تير فرصت
در
کمان جهدتست
مي رود تير از کمان، انديشه کن
اوحدي زين ورطه آمد بر کنار
اي که غرقي
در
ميان انديشه کن
ز اشکم نقطه ميراند غمت بر تختهاي رخ
که
در
هنگامها گويد نهان و آشکار من
روي پشيمان شدن نيست، که
در
عشق تو
نايب قاضي نوشت حجت اقرار من
چنان رسوا شدم
در
عالم اين بار
که گويي: پر شدست اين عالم از من
حال من چون خال مشکين تيره شد
در
فراق يار مشکين خال من
چنان
در
تو گم شدم که: گر جويدم کسي
نيابد به عمرها نشان از نشان من
چو سرمايه دکان مرا
در
سر تو شد
چرا دور مي کني دکان از دکان من؟
چو شد
در
دلم پديد خبرها، که مي شنيد
خبرها بسي بود عيان از عيان من
مرا
در
زمين مجوي، مرا از زمان مپرس
که غيرت برد همي زمان از زمان من
عشق را فرسوده اي بايد چو من
در
مشقت بوده اي بايد چو من
در
غمش ديوانه گشتم، بيرخش مجنون شدم
سر به صحراها نهادم فاش گرديد آن که؟ من
اي اوفتاده
در
غم عشقت ز پاي من
گر دست اوفتاده نگيري تو، واي من!
دشمن لب تو بوسد و
در
آرزوي آن
کز دور بوسه مي دهمت، خاک پاي من
گه بر آمد به صورت ليلي
گه
در
آمد به ديده مجنون
صفحه قبل
1
...
1522
1523
1524
1525
1526
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن