نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان اوحدي مراغي
گفتمش: از کار تو نيک فرو مانده ام
گفت: برو بعد ازين
در
پي کاري دگر
گفتمش: ار اوحدي نيست شود
در
غمت
گفت: به از اوحدي هست هزاري دگر
آتشي
در
من زدي از هجر و ميگويي: مسوز
با من مسکين سر گردان نميسازي دگر
نديدم
در
تو چندان کارداني
که اندر پيش گيري کار ديگر
اي اوحدي، چو روي کني
در
نماز تو
بي روي او مکن، که نمازيست بي حضور
گنج
در
پيش چشم و ما مفلس
دوست بر دستگاه و ما مهجور
پاکبازان را چه خارا و چه خز؟
گر به رنگي قانعي
در
خرقه خز
محتسب گو:
در
پي رندان مرو
کين جماعت را نباشد سنگ و گز
عيب مستان کم کن و
در
مجلس آي
گر ننوشي باده اي، سيبي بگز
خفته
در
خواب خوش کجا داند؟
که شب ما چه تيره بود و دراز!
زاغ ما
در
چمن شود، مشنو
که: برآيد ز بلبلي آواز
آمدم تا به
در
خانه سلامت گويم
به ملامت ز سر کوچه کجا گردم باز؟
گر چه
در
شهر ترا هم نفسان بسيارند
نفسي نيز به احوال غريبان پرداز
در
نماز همه گر زانکه حضوري شرطست
بي حضور تو نشايد که گزارند نماز
درون سينه دلم چون کبوتران بتپد
چه آتشست که
در
جان من نهادي باز؟
چون بوسه خواهمش به زبان، قصد سر کند
سر
در
بلا ز دست زبان اوفتاد باز
خالي نمي شود دلم از درد ساعتي
دل
در
غمش ببين به چه سان اوفتاد باز؟
او مي رود سوار و سراسيمه
در
پيش
دل مي رود پياده، ازان اوفتاد باز
سر از پوست چون گل برون آوريم
که چون غنچه
در
پوستينيم باز
دل من گر به گلستان نرود معذرست
که بسي خار جفا
در
جگرم خست امروز
قلم نيستي به من
در
کش
که گرفتارم و اسير امروز
اوحدي، جز حديث دوست مگوي
که جزو نيست
در
ضمير امروز
ما را خداي
در
ازال از مهر او سرشت
ناکرده هيچ نسبت حسي بما هنوز
نبود اوحدي را توقع ز تو
که او را کني
در
جهان ياد نيز
ديگران را از عسس گر شب خيالي
در
سرست
من چنانم کز خيالم باز نشناسد عسس
صفحه قبل
1
...
1512
1513
1514
1515
1516
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن