167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • زين بيابان بچه تدبير شوم رام تسلي
    هست هر ذره جنون چشمکي از داغ بلنگم
  • عشق تعمير بنايم بچه آفت که نکرد
    سيل پرورده تردستي اين معمارم
  • بچه اميد کنم خواهش وصلش بيدل
    منکه آغوش وداع خودم از قامت خم
  • درين چمن بچه گل آشنا شوم (بيدل)
    مگر چو لاله دو روزي بداغ ياس بجوشم
  • از صفحه من غير تحير نتوان خواند
    چون آينه شستند ندانم بچه آيم
  • طپش دل سحري بوي گلي مي آورد
    رفتم از خويش ندانم بچه عنوان رفتم
  • آينه جز انديشه ديدار تو دارد
    گر من بخيال تو نباشم بچه کارم
  • مژگان بهم آوردم و رفتم بخيالت
    پرهيز تماشا بچه نيرنگ شکستم
  • هر ذره بکيفيت دل مست خروشي است
    اين شيشه ندانم بچه آهنگ شکستم
  • ياد نگاه او بچه کيفيتم بسوخت
    عمري چراغ خلوت بادام هم شدم
  • قدم بدامن تسليم نشکنم بچه جرأت
    دل شکسته شکسته است شيشه بر سر راهم
  • درين چمن بچه داغ آشنا شدم من (بيدل)
    که طوف سوخته جانان لاله زار نکردم
  • چون رنگ فسردن اگرم دست نگيرد
    باليکه ندارم بچه آهنگ فشانم
  • جرأت زخيالم بچه اميد بنازد
    فرصت شمر تير نشسته است کمانم
  • بر شهرت عنقا نتوان بست خموشي
    گرديکه ندارم بچه آبش بنشانم
  • نقشي بر آب ميزند اجزاي کائنات
    حيرانم اينقدر بچه مدت گريستم
  • بچه افسانه مايلي که زتحقيق غافلي
    تو تماشا مقابلي زخيال احتراز کن
  • يارب زنظرها بچه نيرنگ نهان ماند
    برق دو جهان شمع قيامت لگن من
  • هوس کلاه شاهي زسرت برآر (بيدل)
    بچه نازد استخواني که برو هما نشسته
  • سرراه نااميدي نه مقام انتظار است
    دل بينوا ندانم بچه مدعا نشسته
  • زين ساز ضعيفي بچه آهنگ خروشم
    صور است اگر واکشي از پشه طنيني
  • سر پنجه تسخير جهانت بچه ارزد
    دست تو همانست که دامن نفشاني
  • بمحيط عشق يارب بچه آبرو بباليم
    چو حباب کرده عريان همه را تنگ ردائي
  • شرر پريده رنگت اگر اين بهار دارد
    زمشيمه تعين بچه ننگ زاده باشي
  • عبث اي دشمن تحقيق دل از وسوسه خستي
    تو همين آينه بودي بچه اميد شکستي
  • ديوان پروين اعتصامي

  • چو کبوتر بچه پرواز مکن فارغ
    که به پروازگه تست قضا شاهين
  • بچه اميد درين کوه کني خارا
    چو تو کشتست بسي کوهکن اين شيرين
  • کبوتر بچه اي با شوق پرواز
    بجرأت کرد روزي بال و پر باز
  • ديوان حافظ

  • قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست
    قرار چيست صبوري کدام و خواب کجا
  • حافظ به خود نپوشيد اين خرقه مي آلود
    اي شيخ پاکدامن معذور دار ما را
  • حافظ مريد جام مي است اي صبا برو
    وز بنده بندگي برسان شيخ جام را
  • صبر کن حافظ به سختي روز و شب
    عاقبت روزي بيابي کام را
  • حافظ ز ديده دانه اشکي همي فشان
    باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
  • مي کند حافظ دعايي بشنو آميني بگو
    روزي ما باد لعل شکرافشان شما
  • حافظ نه غلاميست که از خواجه گريزد
    صلحي کن و بازآ که خرابم ز عتابت
  • ترک افسانه بگو حافظ و مي نوش دمي
    که نخفتيم شب و شمع به افسانه بسوخت
  • حافظ از دست مده دولت اين کشتي نوح
    ور نه طوفان حوادث ببرد بنيادت
  • حافظ اين خرقه بينداز مگر جان ببري
    کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
  • اگر به سالي حافظ دري زند بگشاي
    که سال هاست که مشتاق روي چون مه ماست
  • حافظ از دولت عشق تو سليماني شد
    يعني از وصل تواش نيست بجز باد به دست
  • زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گويد
    که گفته سخنت مي برند دست به دست
  • خنده جام مي و زلف گره گير نگار
    اي بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست
  • بازآي که بازآيد عمر شده حافظ
    هر چند که نايد باز تيري که بشد از شست
  • مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوي
    گناه باغ چه باشد چو اين گياه نرست
  • حافظ هر آن که عشق نورزيد و وصل خواست
    احرام طوف کعبه دل بي وضو ببست
  • سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
    که شعر حافظ شيرين سخن ترانه توست
  • برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
    کز اين فسانه و افسون مرا بسي يادست
  • حسد چه مي بري اي سست نظم بر حافظ
    قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
  • حافظ ز غم از گريه نپرداخت به خنده
    ماتم زده را داعيه سور نماندست
  • حافظ چه طرفه شاخ نباتيست کلک تو
    کش ميوه دلپذيرتر از شهد و شکر است