نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.
ديوان اوحدي مراغي
ما طلب گار عافيت بوديم
در
کمين بود عشق، بيرون تاخت
سوختم
در
فراق و نيست کسي
که مرا چاره اي تواند ساخت
عاشقانش چرا کشند به دوش؟
سر، که
در
پاي دوست بايد باخت
در
حلق دل شيفته شد حلقه به شوخي
هر موي که زلفش ز سرشانه برانداخت
فرياد! که چشمم ز فراق لب لعلش
ماننده دريا
در
و دردانه برانداخت
رخت تمکين مرا عشق به يک بار بسوخت
آتشم
در
جگر خسته شد و زار بسوخت
بنشستم که: نويسم سخن عشق و ز دل
شعله اي
در
قلم افتاد، که طومار بسوخت
گفتي :
در
آتش غم خود سوختم ترا
خود آتش غم تو کرا، اي صنم، نسوخت؟
شاگرد صورت تست آيينه
در
لطيفي
کين مي کند تجلي و آن ميکند اعادت
گر التفات به زر ديدمي ترا روزي
ز رنگ چهره خود
در
گرفتمي به زرت
تا ابد منظور جاني، زانکه دل
در
ازل کرد اين نظر بر منظرت
هر چه بود اندر سر کار تو شد
خود به چيزي
در
نمي آيد سرت
ز روي راستي با تو ندارد سرو مانندي
که: گر
در
بوستان آيي، بميرد پيش رخسارت
يک شبم پنهان پنهان آرزوست
کندر آيي از
در
من مست مست
ياد مي دار اين که: تا قد تو خاست
چند خارم
در
دل شوريده خست
بر سر من نيست يک روزت گذار
تا
در
اندازم به پايت هر چه هست
بهار آمد و باغ پيرايه بست
چمن سبز پوشيد و
در
گل نشست
چو بلبل
در
آمد به دستان ز شوق
برآيد گل اکنون به هفتاد دست
بر گل بنفشه ز بيم قفا
زبان
در
کشيدست و افتاده پست
يکي پنجه بگشاد بر شاخ بيد
که مرغش
در
آمد چو ماهي بشست
اگر خرده اي از گل آمد پديد
به شکرانه
در
باخت برگي که هست
نهاديم سوسن صفت سر
در
آب
که بوديم چون لاله دردي پرست
در
باغ شد شکفته به هر جانبي گلي
فرياد عندليب ز هر جانبي بخاست
تا ما قفاي گل بنبينيم چون هليم
دست از مي؟ ارچه سرزنش خلق
در
قفاست
جمله به ياد رخش خرقه
در
انداختند
گر چه ازان خرقها پيرهن ما قباست
صفحه قبل
1
...
1496
1497
1498
1499
1500
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن