167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان اوحدي مراغي

  • گر در افتد به کفم دامن وصلش روزي
    از کف من به جهاني نجهانند او را
  • گر بشنود جفا که تو در شهر مي کني
    خسرو بي اغيان نفرستد سپاه را
  • آسمان برنامه عمرم نبشتست اين قضا
    در نمي شايد نوشتن نامه بنوشته را
  • خاک کوي او بهشتم بود هشتم، لاجرم
    اين زمان در خاک مي جويم بهشت هشته را
  • دلم در دام عشق افتاد هيلا
    فتاده هر چه بادا باد هيلا
  • چو دل را در غمش فريادرس نيست
    مرا از دست دل فرياد هيلا
  • بر آب چشم من کشتي برانيد
    که توفان در جهان افتاد هيلا
  • هر زماني در به روي ما مبند
    گر چه کوته ديده اي ديوار ما
  • کاشکي آن رخ نبودي در نقاب
    تا نکردي مدعي انکار ما
  • در ازل جان دل به مهرت داد و اين
    تا ابد مهريست بر رخسار ما
  • علم نيک و بد چو جاي ديگرست
    اين تفاوت چيست در پندار ما؟
  • بجز ما نخواهد خريدن کسي
    متاعي که بستي تو در بار ما
  • در آب و گل ز آدم خاکي نشان نبود
    کآغشته شد به آب محبت خمير ما
  • از جان برآمدست، نباشد شگفت اگر
    در دل نشيند اين سخن دلپذير ما
  • اي پرتو روح القدس تابان ز رخسار شما
    نور مسيحا در خم زلف چو زنار شما
  • هم لفظتان انجيل خوان، هم لهجتان داودسان
    سر حواريون نهان در بحر گفتار شما
  • اي عيدتان بر خام خم گوساله زرينه سم
    فسح نصاري گشته گم در عيد بسيار شما
  • دلم بدين صفت ار پايمال غصه شود
    گريختن زمن و در قفا شدن ز شما
  • چه بودي آنکه چو حوري در آمدي هر دم
    به خانه چو سراي سرور گشته ما؟
  • حلواي نباتست لبت، پسته دهانا
    در باغ گلي نيست به رخسار تو مانا
  • حوران جنت ار به کمالت نگه کنند
    در رو کشند جمله ز شرمت نقابها
  • گر پرتوي ز روي تو در عالم اوفتد
    سر بر کند ز هر طرفي آفتابها
  • فردا مگر گناه نباشد مرا به حشر
    کامروز در فراق تو ديدم عذابها
  • امشب چنان گريسته ام کاشک چشم من
    همسايه را به خانه در افکند آبها
  • برخوان سينه از دل بريان نهاده ام
    در رهگذار خيل خيالت کبابها