نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
هرکه از پرده ناموس نيايد بيرون
مصلحت نيست که
در
محفل مردان باشد
حسن هرجا که بود
در
نظر من باشد
مهر را آينه از ديده روزن باشد
مور
در
حسرت يک دانه دل خويش خورد
روزي برق جهانسوز به خرمن باشد
شکر خاصي است
در
اين دايره هر طايفه را
شکر منعم دهن کيسه گشودن باشد
راه
در
بي جهت از يک جهتي بتوان برد
خضر اين باديه دنبال نديدن باشد
سخن پاک محال است که افتد بر خاک
در
گهر آب مسلم ز چکيدن باشد
گرچه رنگين به نظر جلوه کند عالم خاک
نيک چون
در
نگري يک دل پرخون باشد
شکوه از داغ ندارد جگر ما صائب
جغد
در
گوشه ويرانه همايون باشد
چشم بيدار چراغ سر بالين باشد
خواب
در
پله مرگ است چو سنگين باشد
شوخي حسن عيان مي شود از پرده شرم
برق
در
ابر محال است به تمکين باشد
عشق
در
طينت آدم رگ گردن نگذاشت
استخوان مغز شود درد چو سنگين باشد
دولت سنگدلان زود بسر مي آيد
سيل
در
کوه محال است به تمکين باشد
خنده کبک اگر سر به ته بال کشد
باد
در
پنجه گيرايي شاهين باشد
يوسف آن نيست که
در
چاه بماند صائب
مي دود گرد جهان فکر چو رنگين باشد
نکشد دل به تماشاي خيابان بهشت
هرکه را
در
نظر آن قامت دلجو باشد
صحبت قال شمارند خيال انديشان
خلوتي را که
در
او چشم سخنگو باشد
سنگ و زر
در
نظر عارف آگاه يکي است
صدف گوهر انصاف ترازو باشد
گل داغي که ازو سينه ندزدي امروز
در
شبستان کفن لاله عذاري باشد
خس و خاري که ز راه دگران برداري
در
دل خاک ترا باغ و بهاري باشد
زنده
در
گور کند حشر مکافات ترا
بر دل موري اگر از تو غباري باشد
جگر سوخته صاحب نظران مي دارند
مشک
در
ناف غزالان ختا مي باشد
نيست ممکن که به رويش نگشايند دري
هرکه
در
حلقه مردان خدا مي باشد
رهنوردي که سبکبار ز دنيا گذرد
خار
در
رهگذرش دست دعا مي باشد
عاشقان را نبود
در
جگر سوخته آه
دانه سوخته بي نشو و نما مي باشد
خون کند
در
جگر تيغ حوادث صائب
عاجزي را که سپر دست دعا مي باشد
کاه را گر نکشد از ته ديوار برون
نقص
در
جاذبه کاهربا مي باشد
در
نظرها شود انگشت نما چون مه نو
از تواضع قد هرکس که دوتا مي باشد
صحبت بدگهران بر دل نيکان بارست
در
ترازوي گهر سنگ گران مي باشد
رخنه
در
جوشن فولاد کند چون پيکان
دل هرکس که موافق به زبان مي باشد
شوخي حسن محال است ز خط گم گردد
برق
در
ابر سيه خنده زنان مي باشد
ديده حرص محال است شود سير به خاک
دام
در
زير زمين هم نگران مي باشد
عشق
در
پرده ناموس نماند صائب
ماه پوشيده کجا زير کتان مي باشد؟
چه کند قرب به عشاق، که
در
دامن گل
همچنان ديده شبنم نگران مي باشد
مشو از صحبت بي برگ و نوايان غافل
که شب قدر نهان
در
رمضان مي باشد
صحبت راست روان راست نيايد با چرخ
تير يک لحظه
در
آغوش کمان مي باشد
بي ندامت نبود صحبت بي حاصل خلق
شمع
در
انجمن انگشت گزان مي باشد
عشق هرچند که
در
نام و نشان ممتازست
طالب مردم بي نام و نشان مي باشد
خط برآورد و همان چهره او ساده نماست
در
صفا جوهر آيينه نهان مي باشد
در
خموشي نشود جوهر مردم ظاهر
صائب اين گنج نهان زير زبان مي باشد
دل سودازدگان گوشه نشين مي باشد
دانه سوخته
در
زير زمين مي باشد
ماه
در
دايره هاله نمايد خود را
حسن مشتاق پريخانه زين مي باشد
در
دل هرکه بود خرده رازي مستور
همچو درياي گهر تلخ جبين مي باشد
خال
در
کنج لب و گوشه چشم است مقيم
دزد پيوسته طلبکار کمين مي باشد
دهن خويش مکن باز به دريا صائب
که غذاي صدف از
در
ثمين مي باشد
نبرد طوطي اگر حرف ز مجلس بيرون
در
بغل آينه را تنگ چو زنگار کشد
جاي شکرست نه جاي گله، گر ديده ورست
هرکه
در
راه خدا بيشتر آزار کشد
گر زند مهر خموشي به لب خود طوطي
در
بغل آينه را تنگ چو زنگار کشد
دانه اش از گره دام مهيا باشد
هرکه را زلف گرهگير تو
در
دام کشد
سايه عشق گران است، عجب نيست اگر
سرو
در
زير پر فاخته قامت نکشد
فارغ است از غم عالم دل آزاده ما
در
حرم وحشت صياد کبوتر نکشد
صفحه قبل
1
...
1493
1494
1495
1496
1497
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن