نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان اوحدي مراغي
گفتم: مگر به پايان آيد شب فراقش
در
شهر عاشقان خود پايان نبود شب را
بر قتل چون مني چه گماري رقيب را؟
اي
در
جهان غريب، مسوز اين غريب را
چون نديدم خبري زين دل رنجور ترا
در
سپردم به خدا، اي ز خدا دور، ترا
دلبرا،
در
دل سخت تو وفا نيست چرا؟
کافران را دل نرمست و ترا نيست چرا؟
شهريان را به غريبان نظري باشد و من
ديدم اين قاعده
در
شهر شما نيست، چرا؟
دولت پيروز اگر بنشاندش بار دگر
در
بر من، شکر گويم دولت پيروز را
با وصال او دلم را نيست پرواي بهشت
در
چنان عيدي کسي ياد آورد نوروز را؟
بر ما ملامت دگران از کدورتست
صافي ملامتي نکند
در
نوش را
مرا پيش لب لعل تو سربازيست
در
خاطر
اگر چه پيش روي تو سربازيست کاکل را
گر وصل آن نگار ميسر شود مرا
از عمر باک نيست، که
در
سر شود مرا
مشکل شکفته گرددم از وصل او گلي
ليکن چه خارها که به دل
در
شود مرا!
اين درد سينه سوز، که
در
جان اوحديست
از تن شگفت نيست که لاغر شود مرا
برتن از عشق چو پر فايده بندي دارم
پند بي فايده
در
دل نکند کار مرا
هر ساعتم به موج بلايي
در
افکند
سيلاب ازين دو ديده همچون ارس مرا
دود از دلم برآمد، دادي بده دلم را
در
بر رخم چه بندي؟ بگشاي مشکلم را
پايم به گل فروشد، تا چند سر کشيدن؟
دستي بزن برآور اين پاي
در
گلم را
دستم چو شد حمايل
در
گردن خيالت
پنهان کن از رقيبان دست حمايلم را
جز مهر خود نبيني
در
استخوان و مغزم
گر زانکه بر گشايي يک يک مفاصلم را
عيبم کنند ياران
در
عشقت اي پريرخ
ديوانه ساز بر خود ياران عاقلم را
به خرابات بريد از
در
اين خانه مرا
که دگر ياد شراب آمد و پيمانه مرا
مرا
در
فراق خود به پرسش عزيز کن
که هرگز نيوفتاد چنين ماتمي مرا
غم روز هجر تو بگويم يکان يکان
اگر
در
کف او فتد شبي محرمي مرا
آخر، اي ماه پري پيکر، که چون جاني مرا
در
فراق خويشتن چندين چه رنجاني مرا؟
همچو الحمدم فکندي
در
زبان خاص و عام
ليک خود روزي بحمدالله نمي خواني مرا
بر سر کوي تو دشواري کشيدم سالها
دور ازين
در
چون توان کردن به آساني مرا؟
صفحه قبل
1
...
1493
1494
1495
1496
1497
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن