نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
در
سخن جز شراب آتش فام
ز آب آتش نشان نشان ديدي؟
بين دهان چو خاتم خود را
تا خود انگشت
در
دهان گيري
بلند آفتابي ست هر يک که بيني
بگرد اندرو
در
هواي هوايي
چو ديدي که هستي بقايي ندارد
ز هستي چه لافي
در
اين لابقايي؟
به جيب فلک، خسروا، دست
در
کن
به هر جا چو دونان چه دامن گشايي؟
کنون هست جان کندنم زان خمار
که
در
خواب مست و خراب آمدي
به قهر ارچه کامل شدي، هم خوشم
که
در
تيغ حاضر جواب آمدي
در
زاويه محنت دور از تو چو مهجوران
تنها منم و آهي، آه از غم تنهايي
بس
در
که همي ريزد از چشم تر خسرو
کز دست برون رفتنش سر رشته دانايي
ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجوي
خزانست
در
چمن عاشقان، بهار مجوي
اي باد، من نيارم گفتن که پاش بوسي
ليکن سلام چشمم با خاک
در
بگويي
به سينه مي گذري هر دمي و مي سوزي
که آتشي تو، به خاشاک
در
نيارامي
در
انتظار نسيمي ز تو به راه صبا
گذشت عمر گرامي به باد پيمايي
اي شاهد سرمست، ببر موي کشانم
تا
در
سر و کارت کنم اين زهد ريايي
چون طوطي آموخته با شکر دردت
در
بند بميرم که نيم خوش به رهايي
بلاست ناله خسرو، برون ميا زين بيش
که مست مي رسي و
در
خمار مي گذري
ما را
در
آرزويت بگذشت زندگاني
باقيست تا دو سه دم، درياب گر تواني
شکر غم تو گويم کز دولتش همه شب
با ديده
در
شرابم، با دل به دوستگاني
چو ديدي مردنم، گفتي که روزي روي بنمايم
چنين روزي همم
در
زندگي يعني شود روزي
بدين صفت که تويي
در
زمانه، معذوري
اگر به صورت زيباي خويش مغروري
هندوي زلف را چو تو يغما چنين دهي
در
روم و ري منادي تاراج دين دهي
جان بردن نهفته، مياموز غمزه را
جلاد را چه استره
در
آستين دهي؟
چو لب زني به مي و
در
ميان بگرداني
من آن شراب نگويم که جان بگرداني
مگرد ساقي ازينسان چه آرزو داري؟
که مست بي خبرم
در
جهان بگرداني
پرسي که چند باشد دلها به گرد کويم
در
سومنات گبران بتخانه چند خواهي؟
صفحه قبل
1
...
1488
1489
1490
1491
1492
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن