نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
در
حسرت جمالت جانم به لب رسيده
اي دستگير جان ها، آخر بگو، کجايي؟
چند گويي لب به دندانت گزم
در
دهان مرده ياسين مي دهي
لعل تو
در
خون خسرو بسته شد
هم بر اين شربت که رنگين مي دهي
در
غم لبهاي من گويي بمير
مرگ را بر بنده شيرين مي کني
تا بود ما و خيالت
در
شرف
چشم خسرو پر ز پروين مي کني
در
بلاي فتنه نتوان زيستن
دير زي، گره يکي زيشان تويي
مانده با دامان آن يوسف دلم
آخر اين خون هم
در
آن پيراهني
سوي خسرو بين که خاک پاي تست
اي که باد افگنده
در
سر مي روي
چار و ناچارت چو ما فرمان بريم
چاره ما ساز
در
بيچارگي
چون عنان صبر بردي از کفم
يک زمان
در
کش عنان بارگي
ورق جور به کف چون خط خويش
همه
در
گرد بلا مي گردي
من کجا تا به کجا
در
طلبت؟
تو کجايي و کجا مي گردي؟
گر چه سعادت بسي ست
در
فلک مشتري
دزد حوادث هم است از پي انگشتري
قطب جهان کاهل ملک خدمتي
در
گهش
جمله سر آرند پيش، تاج شهي بر سري
در
راه تو بميرم، گرچه ترا نبينم
باري خلاص يابم از ننگ زندگاني
اي صاحب سلامت، خفته به خواب مستي
تو
در
شب فراقت احوال من چه داني؟
چندان گل و شکوفه که هستند خاک پات
در
جستجوي روي نکوي که مي روي؟
مردم نه اي، چه نفس بد اندر نهاد تست
ديوي که جاي کرده
در
اندام آدمي
وه اين چه کوري است که
در
چارراه شرع
با صد هزار رهبر بيننده ره گمي
عمر روان چو آب و تو معمار قصر خاک
چو آب چشمه هست، چرا
در
تيممي؟
از تست بي نمازي خسرو، دلا که تو
مردار اوفتاده به چه بلکه
در
خمي
برون خرام کله کج نهاده تا به نظاره
ز پرده ها به
در
افتند لعبتان ختايي
يار است يا خيال؟ نمي دانم اينقدر
آن کيست
در
طواف بر آن بام او بگوي
خسرو به آرزو چو خيالت به جان خريد
در
کار او هنوز چه فرويش مي کني؟
عالمي
در
رهت نشسته بماند
راه اهل نشست را چه زني؟
صفحه قبل
1
...
1487
1488
1489
1490
1491
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن