نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
من رفتن جان چگونه خواهم
تو شوخ چو
در
ميان نشسته
عشاق کشي چو بر
در
تست
خسرو به اميد آن نشسته
جايي که به ره کنند گلگشت
در
کوچه دمد گل پياده
شان
در
ره و عاشقان به دنبال
خونابه ز ديدگان گشاده
ايشان همه باد حسن
در
سر
اينها همه دل به باد داده
هر دم سوي قبله دو ابروت
خورشيد يگانه
در
دو گانه
اي عقل که پندنامه خواني
در
آب روان کن اين سفينه
عيد است خوبان نيم شب
در
کوي خمار آمده
سرمست گشته صبحدم، غلتان به بازار آمده
اي قبله ابروي تو محراب ابرار آمده
محرابيان
در
کوي تو از قبله بيزار آمده
عيد است و ساقي
در
قدح جام مصفا داشته
تشنه لبان روزه را شربت مهيا دانسته
خون چندين سوخته
در
گردنش
آنکه نامش کرده اي زلف سياه
نيست مانندت، بس جستيم، هيچ
در
ختا و خلخ و سقين همه
پيش رويت
در
چمن گشتند آب
از خجالت لاله و نسرين همه
دل من غرقه خون است که شد
در
سر زلف دو تاهت بسته
نعل
در
آتش فگن از پي معشوق و گر
عاشق حال خودي بر جگر ريش نه
بس دل که هست هر دم از ناردان لعلت
در
پرده قطره قطره همچون انار مانده
رحمي کز انتظارت دو چشم چار کردم
وز گريه هست صد جو
در
هر چهار مانده
دستم بگير، يارا، ياري بکن که هستم
در
محنت جدايي دستي ز کار مانده
مهر تو
در
دل من مانند جان نشسته
همچون منت به هر سو صد ناتوان نشسته
من با دو چشم گريان پيوسته
در
فراقت
تو شادمان و خرم با ديگران نشسته
گر شانيم بر آتش گويي نشينم او را
فرضم بود نشستن
در
قعده اخيره
خسرو خراب مطرب تو مست ناز و سرخوش
هان
در
چنين نشاطي يک رقص عاشقانه
من چون زيم که مهد تو
در
خانه و برون
سنگ ملامتم سگ ديوانه ساخته
ياران که
در
فسانه راحت کنند خواب
بيخوابي مرا همه افسانه ساخته
مجو مجو قدح باده
در
جهان، خسرو
که آب بوالهوسان ريخت حب منصب و چاه
صفحه قبل
1
...
1483
1484
1485
1486
1487
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن