167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان امير خسرو

  • بس نوبهار کهنه که بشکست زانکه کرد
    در چشم نيم مست تو هر دم خمار تو
  • بر نازکان باغ ببخشاي و لطف کن
    زينسان به ناز در چمن، اي نازنين، مرو
  • اي آنکه در نظاره آن شوخ مي روي
    ديوانگي خسرو مسکين ببين، مرو
  • در دلت هيچ جا نمي گيريم
    گر چه ما هسته ايم و خرما تو
  • جاي در چشم خسرو ار نکني
    خاک پاي سر معظم شو
  • لاله دمد از خون شهيدان غم او
    تا حشر در آيند به خوان علم او
  • من کجا خسپم که از فرياد من
    شب نمي خسپد کسي در کوي تو
  • گفتيم بي روي من در گل مبين
    چون کنم، مي آيدم زو بوي تو
  • نفگني در گردنم دستي که نيست
    اين کمان را طاقت بازوي تو
  • همه در مجلس شاهان نتوان خورد کباب
    يکي شبي بر جگر سوخته هم مهمان شو
  • گل بخندد در چمن گر خنده اي
    وام يابد از لب خندان تو
  • پرسد ز سرشک خون جانم ز غمت، آري
    پر گشته مرا آخر در عشق تو پيمانه
  • باز آمده اي تا بنمايي و بسوزي
    در سوز مياور دل آرام گرفته
  • اي گل، چه زني خنده ز ناليدن خسرو
    کازرده بود بلبل در دام گرفته
  • به صد خونابه ايمان در دل آويخت
    مکن، اي نامسلمان، پاره پاره
  • دلم در عشق جانان گشته پاره
    دل است آن شوخ را يا سنگ خاره
  • شبانگاه تو بر مه پاره آمد
    مرا در دل غم آن ماه پاره
  • من و مستي و بدنامي و زين پس
    سگان رسوا و طفلان در نظاره
  • دليري مي کند در ديدنت خلق
    به دست غمزه شمشير بلا ده
  • هميشه چشم تو مست است، جانا
    ولي در دلبري هشيار گونه
  • گشادم ديده روي تو ناگه
    به جانم در شدي ناکرده آگه
  • تا دل ز توام به غم نشسته
    جان در گذر عدم نشسته
  • هر کس که بديد حسن رويت
    در خانه زهد کم نشسته
  • هر کس به مقام و منزل خويش
    در کوي تو چون سگم نشسته
  • اي در دل من مقيم گشته
    دل بي تو اسير بيم گشته