167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان امير خسرو

  • بر لوح خاک احسن تقويم چون تويي
    در خويشتن شمار سپهر و ستاره کن
  • خسرو، به سيم معني اگر در رسيده اي
    آن سيم را به گوش دلت گوشواره کن
  • حق صحبت را غنيمت دار با هم صحبتان
    چون همي داني جدايي در ميان خواهد شدن
  • غلام ناله ديوانگان روي توام
    خوش است زمزمه مرغ در بهارستان
  • در سرم باز هوايي ست که گفتن نتوان
    مهر خورشيد لقايي ست که گفتن نتوان
  • مهرباني که ندارد سر سوداي کسي
    در سر بي سر و پايي ست که گفتن نتوان
  • همه کس بيندت جز من، روا باشد کزين نعمت
    به محرومي بميرد پيش در اميدوار تو
  • بيچاره دلم خون شد در پيش خيال تو
    تا چند هنوز آخر دوري ز وصال تو
  • اي جان من آويزان از بند قباي تو
    بيچاره دلم خون شد در عهد وفاي تو
  • در عشق عفاالله طلبم وصل تو، زشت است
    معشوق دگر سو و تمنا به دگر سو
  • مويي ست دهان تو و در موي شکافي
    هنگام سخن ريخته لؤلؤي تر از مو
  • من اينجا و دل گمره در آن کو
    از آن گمگشته مسکين نشان کو
  • اي زندگاني بخش من لعل شکر گفتار تو
    در آرزوي مردنم از حسرت ديدار تو
  • بر زمي آخرت گهي بوده بود خرامشي
    حيف بود به چشم من خاک در سراي تو
  • بود ناپيدا دهانش تيز ديدم بوسه جاش
    در لب از دنداني نشاني شد دهاني يافت نو
  • قامت تو کز ضعيفي بسته در مويت نماند
    بر سر هر تار مويي خانماني يافت نو
  • تو که به غلتاق تنگ چست در آمد تنت
    پرده دل را دريد رشک بغلتاق تو
  • نوبت خوبي زدند در شب گيسوي تو
    فتنه عسس گشت باز گرد سر کوي تو
  • بس که شکسته دلان بسته زلفت شدند
    هست هزاران شکست در سر هر موي تو
  • ابرو ترش مکن که شود کشته عالمي
    زين چاشني که مي نگرم در کمان تو
  • آموخت چشمهاي مرا گريه هاي تلخ
    در ديده خنده هاي لب نوشخند تو
  • تا کي هنوز در دلت از خسته غبار
    کز خون دل نشاند غبار سمند تو
  • صد پاره شد چو غنچه دل خسرو و هنوز
    باري گلي کشفت مرا در بهار تو
  • روزي که ذره ذره شود استخوان من
    باشد هنوز در دل تنگم هواي تو
  • خواهيد تا چو من نشويد از بلاي هجر
    در من نگه کنيد و ببينيد سوي او