نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.25 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
جانا، شبي به کوي غريبان مقام کن
چون جان دهيم
در
کف پايت خرام کن
يک جرعه نيم خورده خود بر زمين بريز
در
کام مرده شربت «يحيي العظام » کن
اي دل، چو سوختي ز هوسهاي خام خويش
عمر عزيز
در
سر سوداي خام کن
مردم
در
آرزوي کناري و بخت بد
ننهاد آرزوي من اندر کنار من
هر چند بينمش، هوسم بيش مي شود
روزي
در
اين هوس رود البته جان من
اي بوده
در
قفاي تو دايم دعاي من
بيگانگي مکن که شدي آشناي من
در
پرده پوشي ام چه کني کوشش، اي رقيب
جهل است چاک دامن ديوانه دوختن
دعوي عشق کرده خسرو بيايدت
چون هندوان
در
آتش غم زنده سوختن
نظر چگونه توان
در
همه جهان کردن؟
چو نيست آن که به رويش نظر توان کردن
به فتوي خط تو کآيتي ست
در
خوبي
حلال نيست تماشاي بوستان کردن
ندارد از تو دمي صبر
در
جهان خسرو
مگس شکيب ندارد ز انگبين کردن
چو مفلسان هوسناک با تو چند از دور
به وهم خويش
در
انديشه گل شکر خوردن!
چنين که سرزده
در
کوي دوست رفتن ماست
نه آتشيم بخواهيم تا به سر خوردن
تمام هستي من برد، گر کند نظري
نخواهم آن همه را هيچ
در
ميان ديدن
چو
در
ببيند خسرو، گرش بريزي خون
زهي محال که باز آيد از چنان ديدن
بيار ساقي و جام شراب
در
گردان
خراب کرده خود را خراب تر گردان
ز بهر دردکشان آبگينه حاجت نيست
يکي سفال شکسته بيار و
در
گردان
از دست هجران من
در
بلايم
يارب، به فضلت آن را دوا کن
من
در
فراقت شوريده حالم
باز آي و رحمي بر حال ما کن
در
عشق، خسرو، دل را چه قيمت؟
جان و روان را پيشش فنا کن
گرد چمن شاهد زيبا بسي
در
دل من شاهد زيبا همان
در
چمني هر کس و من بر درش
باغ من آن است و تماشا همان
چاه مزن زير لب چون سمن
رخنه مکن
در
شکم ياسمين
زلف که شد طوق گلوي تو، کرد
سلسله
در
گردن ماء معين
بي گنهي چشم ز ما برمگير
بي سببي چهره ز ما
در
مچين
صفحه قبل
1
...
1479
1480
1481
1482
1483
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن