167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان فيض کاشاني

  • در پيش او رقصان شوم در کيش او قربان شوم
    در خون خود غلطان شوم سرمست از جام الست
  • زماني ار نکني خواب در دل شب ها
    شود که در لحدت وقت خواب در پيش است
  • دل که در بند غمت افتاد شد در يتيم
    قطره باران چو افتد در صدف گوهر شود
  • نديدم جز جمال تو نديدم جز کمال تو
    اگر در شهر اگر صحرا اگر در بحر اگر در بر
  • از شارع هوا و هوس در نمي رويم
    گاهي در اين و گاه در آن اهدنا الصراط
  • نکتها در جست در صوت طيور آگاه را
    گر ترا هوشي است در سر بشنو از منقار حرف
  • يکي گرديم در گفتار و در کردار و در رفتار
    زبان و دست و پا يک کرده خدمتکار هم باشيم
  • او نيست چو در کارم بيکارم و بيکارم
    در کار چو مي باشم در کار نمي باشم
  • از حضور قدس جان را در سفر افکنده ايم
    در سفر هم خويش را در شور و شر افکنده ايم
  • سر در نهيم در ره او هر چه باد باد
    تن در دهيم و هر چه رسد مرجفا کنيم
  • در دل توئي در جان توئي اي مونس ديرينه ام
    در سينه بريان توئي اي مونس ديرينه ام
  • قرار دل در آن ديدم که گيرم جاي در زلفش
    قراري يافت دل در بيقراري جابجا کردم
  • اي آنکه در عقلي گرو در (فيض) و در شعرش مکاو
    از شر و شورم دور شو هذا جنون العاشقين
  • شوم محو جمال او بسان ذره در خورشيد
    شوم گم در خيال او بسان قطره در عمان
  • تا دهندت بار باري در حريم قدس عشق
    سر بر آن در بايدت زد حلقه آن در شدن
  • اي (فيض) در دنيا بچش از جام عشقش جرعه
    در خاک تا مستي کني تا عشق بازي در کفن
  • اسير نفس بودن در خراب آباد تن تا کي
    قدم در عالم جان نه در از خود رهائي زن
  • اي که از گلشن رو نيست ترا برگ و نوا
    بلبلي در چمني در چمني در چمني
  • دشمنان را راه دادي در حريم جان و دل
    دوستان را در عقاب و در عذاب انداختي
  • در طلب گه گرم کردي گاه افسردي دلم
    گه در آتش سوختي گه در يخ آب انداختي
  • گر تو در هستي او هستي خود در بازي
    مشگل خويش در اين ره همه آسان بيني
  • اين نيم جان خود را در راه دوست در باز
    تا چند باشي اي (فيض) در ننگ زندگاني
  • ديوان اشعار منصور حلاج

  • آنقدر هست قبول تو در آن در که رسد
    هر دم از حکم قضا آنچه تو در ميخواهي
  • مثنوي معنوي

  • ره زده و ره زن يقين در حکم و داد
    در چه بعدند و در بئس المهاد
  • ديوان شمس

  • اي جان سخن کوتاه کن يا اين سخن در راه کن
    در راه شاهنشاه کن در سوي تبريز صفا