نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.14 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
شربت ز لبت خواهم، وين بيهده گويي را
بهر دل گرم خود
در
تب نتوان کردن
حلواي لب خود نه اندر دهنم تا خود
از غايت شيريني
در
لب نتوان کردن
مده، اي محتسب، تشويش چشمش
که
در
خواب خوشند آن پر خماران
چو غوغاي مگس
در
خانه شهد
نفير مستمندان بر درش بين
همه شب باده نوشيده ست تا روز
هنوز آن خواب مستي
در
سرش بين
همانا حلقه گوش سپهر است
چو ليلي هست
در
پهلوي مجنون
در
اوصاف کمالت نظم خسرو
بناميزد همه سحر است و افسون
خوش آمد با توام ديدار کردن
نظر
در
روي چون گلنار کردن
ز من
در
پيش تو کاري نيابد
به جز نظاره ديدار کردن
ز تو
در
خان و مان سوزي اشارت
ز خسرو آتش اندر ني گرفتن
من ناله کنان ز غم همه شب
او خفته به ناز
در
شبستان
سيماب شدي و از خيالت
در
خويش گمم چو کيميا من
زن
در
دل خسرو آتش، اما
خود را ز ميانه بر کران کن
جانا، چو خواهي کشتنم
در
آرزوي يک سخن
باري به دشنامي مرا کن شرمسار خويشتن
بخرام همچون عاقلان، از بهر جان غافلان
در
هم ز آه بيدلان، زلف پريشان را ببين
باده هجر خوردنم، رنج خمار
در
تنم
جز ز حلاوت لبش نشکند اين خمار من
آخر، اي خود بين من، روزي به غمخواري ببين
از گرفتاري بپرس و
در
گرفتاري ببين
ني منت گويم ز تو«حالم تواني گوش کرد؟»
کانده سخت است
در
سوداي تنها ماندگان
ماند اينم آفتاب و مه که
در
شبهاي غم
سايه باشد مونس شبهاي تنها ماندگان
مانده
در
زير زمين خورشيد، آخر رخ بپوش
تا مگر خورشيد از زير زمين آيد برون
چون به پشت زين نشيني، گر نديدستي ببين
کز ميان بيد سر
در
آستين آيد برون
مردمي جستن زهر نا مردمي نامردميست
چون ز مردم
در
همه عالم نمي يابم نشان
ما کياي زهد اهل فسق را خاک رهيم
چون مغان معتقد
در
زير پاي موبدان
چشم را
در
ملک خوبي شحنه بيداد کن
غمزه خونخواره را بر جادوان استاد کن
در
خيالش بيهشم، چه جاي پند است، اي حکيم
خواب ديوانه ست، تعبيري به هشياري مکن
صفحه قبل
1
...
1477
1478
1479
1480
1481
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن