نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
از هول رستخيزم، والله، خبر نباشد
پيش آيد ار به ناگه
در
حشر رستخيزم
آن بخت کو که
در
خم بازو کشيم باز
آن گردني که از غم بازو گذاشتيم
هر شب به کوي وصل تو دزديده ره کنيم
پيش
در
از طفيل سگان خوابگه کنيم
دزديم هر طرف نظر از بيم مردمان
وانگاه
در
رخ تو به دزدي نگه کنيم
تا دامن از بساط جهان
در
کشيده ايم
رخت خرد به کوي قلندر کشيده ايم
در
حقه سفيد و سيه بر بساط خاک
چون پر دغاست، باده احمر کشيده ايم
چون جيب حرص پر نشد از حاصل جهان
دامان همت از سر آن
در
کشيده ايم
بر سنگ زن عيار زر، ايرا گلي ست زرد
چون
در
ترازوي خردش بر کشيده ايم
آه، ار به روي تو نگشاييم ما شبي
چشمي که
در
فراق تو شبها نشسته ايم
بخرام تا به زير قدم پي سپر شويم
خاکيم
در
رهت، قدمي خاک تر شويم
از طره تو جز ره سودا نيافتم
وز غمزه تو جز
در
غوغا نيافتم
تا دردي غم تو به کام دلم رسيد
در
ديده جز سرشک مصفا نيافتم
سلطاني از نسيم وصال تو بهره مند
من جز سموم هجر
در
اعضا نيافتم
گفتم «رخت ببينم و ميرم به پيش تو»
هم
در
هوس بمردم و ديدن نيافتم
دي با درخت گل به چمن همنشين شدم
خود باغبان
در
آمد و چيدن نيافتم
گر همچو ناي
در
شغب آيم، عجب مدار
کز چنگ روزگار نوايي يافتم
گويند «کز چه عاشق ديوانه اي گشته اي؟»
گفتار خسرو است که
در
گوش کرده ام
وصف تو نيست
در
خور خسرو، من اين صفت
وام از سخنوران شکرخاي کرده ام
هرگز نخوردم آب خوش خويش
در
جگر
تيغ است بي تو قطره آبي که من خورم
ماهي متاع صبر کنم جمع و ز آب چشم
در
مجلس خيال تو يک روزتر کنم
ندهم برون غمش که مرا خود بسوخت غم
دلهاي ديگران چه دگر
در
بلا نهم؟
از بس که گم شدم به خيالات زلف تو
موري بدم که
در
دهن اژدها شدم
بارم نبود کوه غم، اما به بوي تو
در
زير بار منت باد صبا شدم
جان است
در
هواي پريدن که شب به خواب
بر شکرش مگس شده، گويي پريده ام
اي ساربان، من اشتر مستم، مکن که من
در
وادي فراق مغيلان چريده ام
صفحه قبل
1
...
1473
1474
1475
1476
1477
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن