167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان امير خسرو

  • مردم ديده مرا بهر تو در خون بنشاند
    من به رويت نگرم، وز سر جان برخيزم
  • زي خرابات، شدم گفت سبوکش، ميزن
    سر به ديوار که من ميکده را در بستم
  • خسروا، عشق در آمد به دلم، مژده ترا
    که به دم شهپر جبريل منور بستم
  • سبزه ها نو مي دمد بيرون رويم
    مست در صحراي ميناگون رويم
  • جعد او گيريم و بر خسرو بريم
    سلسله در دست بر مجنون رويم
  • اي به چشم تو خمار و خواب هم
    در لب تو انگبين جلاب هم
  • زلف مشکينت که دل دزدد در او
    هست مشکل تاب چون بيتاب هم
  • در خيال روي و مويت هر شبي
    طالب شب مي کنم مهتاب هم
  • گر نوازش نيست کشتن، گفتمت
    کاهلي کردي در آن فرويش هم
  • در فراقت زندگاني چون کنم؟
    با چنين غم شادماني چون کنم؟
  • سر به شاهان در نمي آرد حريف
    من که درويش و گدايم، چون کنم؟
  • راز دل پوشيده با جانان برم
    درد را در خدمت درمان برم
  • ديدنت روزي به خوابم هم مباد
    که شبي در هجر تو نغنوده ام
  • مستي خون خوردن است اين در سرم
    تو همي داني که خواب آلوده ام
  • دل بسي جان مي کند با من به عشق
    در تب غمهاش از آن افزوده ام
  • دلبرا، در جان نشين، في العين هم
    اي ز تو شادي به جان، في القلب هم
  • عمر خسرو در غم رويت گذشت
    چند باشد دوريم، والصبر کم
  • هر دو چشمم که در آب اند يکي
    هر يکي دو يم دريا گويم
  • من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خواهم
    کامم همين کزان در خاکي به کام خواهم
  • صحرا و بوستان خوش، وين جان زار مانده
    ناسايدي به صحرا، در باغ و بوستان هم
  • نامم نشانه اي شد در تهمت ملامت
    اي کاشکي نبودي نام من و نشان هم
  • خورشيد اگر بخواند پيشت برات خوبي
    در روزنامه او صد جا خطا بگيرم
  • من چون زيم که ديدم با خط مورمالش
    زو در دل جگر شد سوراخهاي مورم
  • شمشير بر کشيده عشق و مرا در آن کوي
    پاي خرد شکسته چون از بلا گريزم
  • در آرزوي خوابم کت گه گهي ببينم
    ميرم چنان که هرگز تا حشر برنخيزم