167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان محتشم کاشاني

  • تا در اسير خانه آن زلف بود غير
    من در شکنجه بودم و او در عذاب بود
  • آمد از مجلس برون در سر هواي سير باغ
    بادپاي جلوه در زين باد جولان در دماغ
  • ز جنون فزود هردم چو بلاي ناگهاني
    در و دشت در حصارم دد و دام در پناهم
  • باده در خلوت کشيدن هاي او را در قفاست
    سر ز جائي برزدن آتش به عالم در زدن
  • خوش آن بيان که بود همچو لعل در دل سنگ
    در مناقب شاه نجف در آن مدغم
  • هژبريهاي آن شير ژيان در بيشه مردي
    گر آيد در بيان دل در بر ببر بيان لرزد
  • شير در پستان نهد بهر جنين سر در رحم
    رازق واسع کند در رزق اگر او را کفيل
  • تا پي ضبط حساب دهر باشد در جهان
    سال و مه را دخل در ساعات و در برج اعتبار
  • بندي چو در ثبات حيات وي از دعا
    زه در کمان مباد و خطا در سهام تو
  • اي تو شهر علم را در آن که در عالم نکرد
    سجده در پايت نبوسيد آستان مصطفي
  • ديوان مسعود سعد سلمان

  • در سايه چتر تو روان بخت تو با تو
    در دل طلب نصرت و در سر بطر فتح
  • ز بخت و دولت در لهو و در طرب بادي
    که هر ولي را جود تو در بطر دارد
  • چون در مصاف تيغ و تبر در هم اوفتد
    در حمله مغز طعمه تير و تبر شود
  • مرا چو عقلي در سر به مهر شايسته
    مرا چو جاني در تن به دوستي در خور
  • گر تو ابر و آفتابي در جهان ويحک چرا
    در عطا خالي نهادي بحر و کان از در و زر
  • چو در و گوهر در سنگ و در صدف دايم
    ز طبع و خاطر از نظم و نثر دارم راز
  • تا در دهان زبان بودم در زبان مرا
    آرم زبان به شکر و ثناي تو در دهان
  • در ماه چه روشني که در روي تو نيست
    ور خلد چه خرمي که در کوي تو نيست
  • ديوان فيض کاشاني

  • اي در هواي وصل تو گسترده جانها بالها
    تو در دل ما بوده اي در جستجو ما سالها
  • با دوست در آيد مگر آنجا ز در لطف
    با دشمن و با دوست عتابست در اينجا
  • نيست خوشي در اين سرا نيست بجز غم و عنا
    عيش در اين سرا مجو عيش در آن سرا طلب
  • عشق مرا پيشه شد در رگ و در ريشه شد
    نيست مني در ميان من نه منم اوست اوست
  • جمال يار که پيوسته بي قرار خود است
    چه در قفا و چه در جلوه در قرار خود است
  • ز عشق مستم و ناصح فتاده در پي من
    بلاست در پس و حال خراب در پيش است
  • در کدوي سر شراب عشق و در دل مهر دوست
    در درون عاشقان ميخانه و خمار هست