نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
هزارم ديده بايد گاه جولانش
که بندم فرش
در
راه براقش
گزيده شد دلم از جان که جانش
سگ ديوانه شد
در
اشتياقش
سر ما
در
کمند و شه به جولان
چه غم مي دارد از مشتي گدايش!
گل آمده و خزان گشته
دي رفته و نوبهار
در
پيش
من بيهش و مست يار و يارم
ني مست و نه هوشيار
در
پيش
دستم به لب و نظر به رويش
مي بر کف و لاله زار
در
پيش
امروز چو شاخ گل به صد لطف
آمد ز براي يار
در
پيش
اي دور فلک، اگر ترا هست
وقتي به ازين بيار
در
پيش
مست حق را که هست با دوست
زين گونه هزار کار
در
پيش
خسرو، مي ناب کش که زين پس
نارد فلکت خمار
در
پيش
دزدانه
در
آمد از درم دوش
افگنده کمند زلف بر دوش
يک حلقه به گوش خسرو انداز
کو بنده تست و حلقه
در
گوش
شهسوار عاشقان را
در
رهت سر خاک شد
تو کجا داري سر ديوانه يکران خويش؟
گر خيال قامتت اندر سر سرو اوفتد
سرنگون همچون خيال خود فتد و
در
جوي خويش
مست و لايعقل گذشتم از
در
ميخانه دوش
سالکي ديدم نشسته پيش پير مي فروش
نيست
در
خورد تو خسرو اين حکايتها برو
آتشي چندان نداري، بيهده چندين مجوش
چشم او
در
جادويي تا خلق ديوانه شوند
خلق ديوانه شده هر دم دعا مي خواندش
خوانمش
در
جان و گويد خانه من نيست اين
با چنين بيگانگي دل آشنا مي خواندش
آفتاب نيمروزي و به خدمت کردنت
مي رسد خورشيد، اگر
در
نيم شب مي خوانيش
صبح دولت مي دمد از روي آن خورشيدوش
در
چنين فرخ صبوحي، ساقيا، يک جام کش
گر شود
در
غم تو چهره عاشق کاهي
باز گلگون کند از خون دل خويشتنش
آن سخن گفتن تو هست هنوزم
در
گوش
وان شکر خنده شيرين تو از چشمه نوش
دوش
در
خواب بديدم رخ چون خورشيدت
نيم شب روز شد از شعله آهم شب دوش
تا شب هجران ناخوش
در
رسيد
بعد ازان هرگز نديدم روز خويش
در
خزان هجرم از دست رقيب
از وصالت کي رسد نوروز خويش؟
صفحه قبل
1
...
1464
1465
1466
1467
1468
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن