167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان امير خسرو

  • هر که در کوي شاهدان مي خورد
    پيش ما مسجدش چه کار بود؟
  • در دلم با چنين روارو غم
    خرمي را چگونه بار بود
  • هر که يکبار ديد روي ترا
    تا زند در غم دوباره بود
  • خاک پاي تو مي کشم در چشم
    مگر اين اشک را کناره بود
  • عشق تو هرگزم ز سر نرود
    وز دل اين آرزو به در نرود
  • دوش در پاش ديده مي سودم
    پاش آزرد و ديده ريش نشد
  • رنج بر من درين سراي گذشت
    دادم ايزد در آن سراي دهد
  • هر کسي را محل کجا که قدم
    در ره عشق استوار کند
  • ور به جولان در آري اشهب حسن
    چشم خورشيد پر غبار کند
  • نرگست چون سپاه غمزه کشد
    عقل جز خيمه در عدم نزند
  • سر من و آستان تو، هر چند
    که مسلمان در صنم نزند
  • وصل اگر دست داد، هم در پي
    هجر ناگه به انتقام رسيد
  • خواهد ابر دونده را گيرد
    سرو از بس که در هوا بدود
  • نرود مه بر اوج در شب تار
    تا ز زلف تو نردبان نبرد
  • خسرو افتاد بر در تو چو خاک
    باد را گو کز آستان نبود
  • مي روي سوي باغ با آن لطف
    آب در هيچ جو نمي آيد
  • دل خسرو که در هواي تو ماند
    جاي ديگر فرو نمي آيد
  • مي شمارند بس که يارانش
    بنده خود در شمار مي نايد
  • غمزه ات چون کمين کند بر خلق
    ترک جانباز در کمين باشد
  • آستين برفشان که بهر نثار
    همه را جان در آستين باشد
  • عقرب او چو حلقه مي گردد
    تاب در جان مار مي افتد
  • گل صد برگ را دگر در دام
    همچو بلبل هزار مي افتد
  • دلم از شوق چشم سرمتش
    دم به دم در کنار مي افتد
  • رحم بر آن پياده کو هر دم
    در کمند سوار مي افتد
  • تا خيالت درون خانه بود
    صبر مي کن، برون در گردد