نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
کدام شب که ترا
در
کنار خواهم کرد؟
بناي خانه عمر استوار خواهم کرد
کنون نماند سر انتظار و مي ترسم
که ديده
در
سر اين انتظار خواهم کرد
چرا مقابل روي تو مي شود آخر؟
مبين
در
آينه، جانا، که آه خواهم کرد
مگو حکايت او، اي رقيب بد، چندين
که
در
دلم همه شب خارخار خواهد کرد
مشو وبال زده اي اجل، تو
در
حق من
که آنچه مصلحت تست يار خواهد کرد
خط تو گفت
در
آغاز خاستن، کاينک
منم که فتنه اهل نشست خواهم بود
خيال وي رسنم بسته
در
گلو مي گشت
هنوز دل به سوي زلف تو کشانم بود
در
آن جهان من و عشقت گذاشتم به درت
تن خراب که همراه اين جهانم بود
به شست هجر تو بر جان بيقرارم زد
هر آن خدنگ که ايام
در
کمان آورد
بتان که دست نمودند خلق را
در
خون
به عهد تو همه دست اندر آستين کردند
ز خاک مهرگيا رست، خود کجا به درت؟
کسان ز دانه دل تخم
در
زمين کردند
جوان و پير که
در
بند مال و فرزندند
نه عاقلند که طفلان ناخردمند
اگر تو آدميي،
در
کسان به طنز مبين
که بهتر از من و تو بنده خداوندند
بيار،ساقي، جام و بساز، مطرب، چنگ
که
در
من آنکه نشان صلاح بود نماند
شبي که دست
در
آغوش کرد خسرو را
چرا به گردن او تيغ آبدار بماند
چو کارهاي جهان است جمله بي بنياد
حکيم
در
وي ننهاد کارها بنياد
در
تو کساني که نظر مي کنند
هستي خود زير و زبر مي کنند
خسرو، اگر سير ز جان نيستند
خلق
در
آن رو چه نظر مي کنند؟
مگر پخت سوداي زلفش دلم
که
در
چنگ محنت گرفتار شد
آن صبوري که تکيه داشت بر او دل
در
چنين وقت هيچ کار نيامد
گر چه از موي کوه کم زايد
کوه غم
در
دلم ز موي تو زاد
غم دل مي نهفتم، آب دو چشم
در
حق من به خون گواهي داد
هر شبي
در
هواي لعل لبش
ما و چشم سرشک و مرواريد
هر که
در
قيد عشق شد مجنون
تا قيامت ز بند او نرهيد
هر کسي کز لب تو مي نوشد
تا زيد هم
در
آن خمار بود
صفحه قبل
1
...
1456
1457
1458
1459
1460
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن