نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
افسرده وصل جويد
در
دل نه داغ هجران
بر مي مگس نشيند، پروانه مي نگنجد
در
جمع بت پرستان سرباز عشق بايد
کاندر صف عروسان مردانه مي نگنجد
زين نازکان رعنا، خسرو، گريز زيرا
در
کوي شيشه کاران ديوانه مي نگنجد
پيوسته عادت تو چنين بود
در
بدي
يا خود هميشه عادت خوبان نکو نبود
مشکم ز زلف غير چه آوردي، اي صبا؟
در
کوي آن نگار مگر خاک کو نبود
دي ناگهانش ديده و تا نيک بنگرم
در
پيش ديده ام نگران گوييا نبود
ياري که بر جدايي اويم گمان نبود
ماهي نبود آن که شبي
در
ميان نبود
دامانش چون گذاشت حق صحبت قديم؟
گيرم که دست هيچ کسش
در
ميان نبود
باري نبود
در
دلم امشب نشان صبر
تا آن رونده باز به ويرانه که بود؟
من بي خبر فتاده
در
آن کوي مرده وار
ناليدنم صدايي غليواژ و زاغ بود
در
بيضه پر مرغ برويد، برون تر آي
کت پر دهد، کزان به بلندي پريده اند
يابند زين پس از غزل خسرو اهل دل
سوزي که
در
فسانه مجنون شنيده اند
رندان پاکباز که از خود بريده اند
در
هر چه هست حسن دلارام ديده اند
اهل خرد که دل به جهان
در
نبسته اند
زان است کز وي آرزويي برنبسته اند
منت منه بداده که بخشنده ايزد است
چون رزق را به روي کسي
در
نبسته اند
درياب کز فراق تو جانم به لب رسيد
در
آرزوي روي تو روزم به شب رسيد
در
آرزوي آنکه جواني بود مقيم
بسيار کرده ايم درين فکر مو سفيد
جز
در
ختا و هند بياض سواد من
خسرو ميان نظم سياهي مجو سفيد
ناديدنت بس است سزا ديده را که او
در
راه عشق توشه ما جز جگر نداد
صوفي که خاک نيست سرش
در
ره بتان
گفتش به سر زنيد که پيرش کله نداد
اي سلسبيل راحت و اي چشمه حيات
بر تشنگان سوخته لطفي که
در
همند!
دل
در
هوايت، اي بت عيار، جان دهد
چون بلبلي که دور ز گلزار جان دهد
هر ساعتي که مي گذرد قامتش به دل
گويا که
در
درونه من تير مي رود
نزديک شد هلاکت خسرو ز دوريت
در
کار او هنوز، چه تقصير مي رود؟
سيمين زنخ که طره عنبرفشان برد
دل را
در
افگند به چه و ريسمان برد
صفحه قبل
1
...
1452
1453
1454
1455
1456
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن