167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • يک دم ار تخته در بغل گيرند
    خانه خويش در تبل گيرند
  • در مهي خويشتن پدر کرده
    به گه پرورش به در کرده
  • کيست در چشم عقل ناخوش تر
    در جهان از گداي کبرآور
  • جفت در حکم شوي خود باشد
    ليک در حکم بنده بد باشد
  • در نفاق و خيانت و تلبيس
    در گذشته به صد درک ز ابليس
  • زان بمانده است خيره در پس در
    خواجه گاو سار همچون خر
  • در به در ورز و شب دوان و نوان
    نام نيکو بداده از پي نان
  • گرچه در خشندي و در خشمند
    طاق ابرو و درگه چشمند
  • پنبه در گوش پيش قولش وهم
    آستين در دهان ز جهلش فهم
  • بنده در پيش شاه دين پرور
    عقل در جل کشيد و جان بر سر
  • عقل را در شرابخانه جان
    در ره حکمت و بيان و بنان
  • سايه بايد ز گل چو در ارمم
    امن بايد ز بد چو در حرمم
  • مطلبش سخت چون گهر در کان
    مأخذش سهل چون هوا در جان
  • آب نيکو بود روان در ده
    ليک در ريگ نا رواني به
  • قبض و بسطي که در جهان دلست
    همچو در شکل و صورت آب و گلست
  • در نگر در من اي رفيق به مهر
    سوي آن مرگسرخ و زردي چهر
  • نطق او در ره جواب و سوال
    تازه و خوش چو در بهار شمال
  • زان همي در به رخ فراز کنم
    تات صد در ز عقل باز کنم
  • گرچه جان در بدن هراسان بود
    در خراسان مرا خور آسان بود
  • آن شنيدي که مرغکي در شخ
    ديد در زير ريگ پنهان فخ
  • تا تو در بند زرق و تلبيسي
    در سقر يار غار ابليسي
  • شد تمام اين کتاب در مه دي
    که در آذر فکندم اين را پي
  • ديوان سيف فرغاني

  • ايا مستوفي کافي که در ديوان سلطانان
    بحل و عقد در کارست بخت کامکار تو
  • هرچند عاشقان تو نايند در شمار
    در دفتر حسابم ازيشان شمار کن
  • بحريست درو گوهر علم و در حکمت
    غواص شو و در طلب از بحر نه ماهي
  • گهي چون موج بيني در بحارم
    گهي چون ابريابي در هوايم
  • در سواد بشري کشف چنين ظلمت را
    چاره از نور بياضي است که در ديده هيست
  • در چنين ملک که تيغ همه در وي کندست
    پادشاهم که بشمشير خودم استيليست
  • که آفتاب خرد در غبار حيرت ماند
    ز دره دهنت در هواي انديشه
  • غم تو در دل چون چشم ميم من پنهان
    چنانکه پنهان در گفتهاي انديشه
  • اي که در دور خوبي تو بسيست
    دل و جان داده در برابر حسن
  • عشقت چو در حريم دلي پاي در نهاد
    گشتند سرکشان طبيعت مسخرش
  • چه بندي در بروي آفتابي
    که هر روزش نظر در روزن تست
  • نکورو يوسفي داري تو در چاه
    ترا ظن آنکه جاني در تن تست
  • تو شمعي از طلب در خانه برکن
    گرت مهتاب در روزن نيايد
  • کجا در چشم مردم باشدش جاي
    چو سنگ سرمه در هاون نيايد
  • در جهان تيره جز روشن دلان عشق را
    همچنين در طبع کي گردد مصور آينه
  • اگرچه گه سعي در کار علم
    چو حاجي رمل ميکني در مطاف
  • در دل خسته من جام شراب عشقش
    آنچنان کرد سرايت که دوا در بيمار
  • کي بود آنک بگلزار درآيم در سير
    در کفي جام مي و درد گري گيسوي يار
  • سيف فرغاني گفتار تو سحرست نه شعر
    موم در صورت گل عرض مکن در بازار
  • با خلق در نماز و تواضع براي حق
    پيوسته در رکوع چو ابرو خميده اند
  • در غم تست ناله هم نفسم
    در ره تست سايه همراهم
  • بدين عمل نتواند رهيد در محشر
    که در مصاف نشايد بتيغ چوبين رفت
  • دعاي نيک ز اصناف خلق در عقبش
    چنانکه در پي الحمد لفظ آمين رفت
  • همه بر در دوست موسي طلب
    همه در ره فقر عيسي شعار
  • با چنين روي چو در گوش کني مرواريد
    شود از عکس رخت دانه در چون گلنار
  • باز سوداي ترا زقه جان در چنگل
    مرغ اندوه ترا دانه دل در منقار
  • مي نهد در دل فرهاد چو مهر شيرين
    خسرو عشق تو در مخزن جانم اسرار
  • گر بر در تو مقيم باشد
    سگ سکه بدل کند در آن غار