167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان امير خسرو

  • در نماز بت پرستي از من آموزد سجود
    برهمن کو دعوي زنارداري مي کند
  • کاشکي صد چشم بودي از پي گريه مرا
    چون لبت در گريه زارم تبسم مي کند
  • هيچ فرياد دلم خواهي رسيدن، اي صنم
    در سر زلف تو چون مجنون تظلم مي کند
  • از دل آواره عمري شد نمي يابم نشان
    بسکه در دنبال ديوانه سواري مي رود
  • جان نمي خواهد کزين عالم ره آوردي برد
    اينک اينک در پيش بهر غباري مي رود
  • دوستان، من کي هوس دارم به ناليدن، ولي
    درد چون در سينه باشد، ناله زار آورد
  • شب ز مي توبه کنم از بيم ناز شاهدان
    بامدادم روي ساقي باز در کار آورد
  • صبحدم مست شراب شوق بيرون اوفتم
    بسکه شب در ناله هاي زار بر من بگذرد
  • يار من گويند آنجا گه گاهي بگذرد
    راضيم گر در دلش از بعد ماهي بگذرد
  • بيهشم در راهش افتاده، مرا آگه کنيد
    گر درين ره سرو بالا کج کلاهي بگذرد
  • در زنخدانت دل خسرو فتاد و غرق شد
    همچو آن مستي که بر بالاي چاهي بگذرد
  • سيل اشکم چون خيالش ديد در دل جا گرفت
    روز باران کس نخواهد کز پناهي بگذرد
  • حرز بازو کرد خسرو نام ميمون ترا
    شوق چون غالب شود در حرز بازو بنگرد
  • اي مه نو، گر شبي طالع شوي چون عاصيان
    خواهمت بهر شفاعت دست در فتراک زد
  • تا سرم باشد تمناي توام در سر بود
    پادشا باشم گرم خاک درت افسر بود
  • آب چشمم روز عيد از آستانش بازداشت
    باز دارد از صلا عيدي که در باران بود
  • چشم را گفتم که در خوبان مبين، نشنيد هيچ
    تا گرفتار يکي مردم کش خونخواره شد
  • خسروا، در موسم گل همچو بلبل مست باش
    خاصه چون بلبل نواي خسرواني مي کشد
  • وقتي، ار اين زارمانده دل به باغي خوش کنم
    موکشان بازم غمش در کنج ديواري کشد
  • ماه در محمل چه داند، از گراني دلم؟
    زحمت اشتر کسي داند که او باري کشد
  • آستان بوس خرابات است خسرو را هوس
    کين مصلا خدمتي در پيش خماري کشد
  • رسدت بر اوج خوبي، اگر آفتاب گردي
    که در آفتاب گردش چو تويي دگر نباشد
  • به ملامتم همه کس در صبر مي نمايد
    نه بد است صبر، ليکن چکنم، اگر نباشد
  • قد تست همچو تيري که درون جان نشيند
    چو درون سينه من گذرانه اي در آيد
  • سحري بود، خدايا که حريف من ز جايي
    همه شب شراب خورده سحرانه اي در آيد