نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
ندانم تا ترا
در
دل چه افتاد؟
که دادي صحبت ديرينه از ياد
چو ياد عاشقان
در
دل غم آرد
نمي دارم روا کز من کني ياد
ز
در
بيرون مران بيگانه وارم
که اين بيگانه وقتي آشنا بود
نبد جاي دليري
در
غم عشق
که بخت خفته را بيداريي بود
دل گم گشته، گر يابم نشانش
دران گيسوي چين
در
چين نگويند
همي گويند کان يکتا چه نيکوست؟
در
او شرحي ست کان يکتا مگوييد
دهن نزديک رخسارش مياريد
سخن
در
گوش آن از ما مگوييد
زنخ را تا بپوشيده ست از خط
در
آن چه حال زنداني ببينيد
رخ خسرو غبار آلوده مي ديد
بر آن
در
نقش پيشاني بينيد
چو
در
پيمودن آري خرمن حسن
روان کن سوي ما پيمانه اي چند
درازي هست
در
موي تو چندان
که مي بايد به هر مو شانه اي چند
خوشم با عشق تو بي عقل و بي جان
نگنجد
در
ميان بيگانه اي چند
ز اهل عقل نپسندد خردمند
که دارد رفتني را پاي
در
بند
نصيحت گوهري دان کان نزيبد
مگر
در
گوش دانا و خردمند
مرا تا با تو افتاده ست پيوند
نه
در
گوشم نصيحت رفت و نه پند
دلم خون است از شوق وصالت
چو مادر
در
فراق کشته فرزند
از آن اهل نظر
در
غم اسيرند
که منظوران بغايت بي نظيرند
نيايند اهل دل
در
چشم خوبان
که اينان تنگ چشم، آنان حقيرند
درون ديده شانم نيکوان را
اگر چه راست
در
بالا چو تيرند
گل سيراب من
در
باغ بشکفت
گل صد برگ از رويش خجل ماند
چو ديد آن قد و آن قامت صنوبر
ز حيرت
در
چمن پايش به گل ماند
مرا وقتي خوشي بوده ست
در
دل
مسلمانان ندانم تا کجا شد؟
مگر مجنون شناسد، حال من چيست؟
که
در
هجران ليلي مبتلا شد
همه گل مي دمد از ديده
در
چشم
خيال روي او ما را بلا شد
در
آب ديده سرگردان چه مانده ست؟
مگر سنگين دل من آشنا شد
صفحه قبل
1
...
1440
1441
1442
1443
1444
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن