نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
سپهر سفله نگردد حجاب، قسمت را
صدف ز آب گهر
در
محيط کام گرفت
خورشيد
در
دو هفته کند ماه را تمام
حسن تو کار من به نگاهي تمام ساخت
با بلبلان مضايقه
در
مي کجا کند؟
شاخ گلي که آب روان را مدام ساخت
خاکستري است گريه آتش عنان من
در
پرده هاي ديده من بس که خواب سوخت
شد زرد خط سبز ازان روي آتشين
چون سبزه ضعيف که
در
آفتاب سوخت
فيضي نبردم از مي گلرنگ نوبهار
چون لاله
در
پياله من اين شراب سوخت
سنگين فتاده خواب تو، ورنه فغان من
در
چشم نرم مخمل بيدرد خواب سوخت
بي وقت هر که همچو صدف لب نکرد باز
ابر بهارش آب گهر
در
کنار ريخت
عاشق به شوربختي من نيست
در
جهان
برخاستم ز جا، نمکم از کنار ريخت
صائب نگاه يار که مي مي چکد ازو
در
جام ما براي چه زهر هلاک ريخت؟
در
ابر خط نهفته نشد آفتاب تو
روي ترا نظاره گدازي همان بجاست
هر چند حسن را ز ستم توبه داد خط
در
چشم يار عربده سازي همان بجاست
ايمن مشو ز خصمي تيغ زبان که شمع
در
بوته گداز بود تا زبان بجاست
غير از خط تو، خط که را اي بهار صنع
در
آفتابروي قيامت تري بجاست؟
باران اگر چه نيست بجا
در
زمين شور
با زاهدان خشک زمستان تري بجاست
از بخل نيست راز حقيقت نهفته روي
در
شيشه اين شراب ز بي ساغري بجاست
زنار مي شود کمر بندگي ترا
تا
در
دل تو داعيه سروري بجاست
عمر دراز قسمت بي حاصلان شود
صد سال سرو
در
چمن از بي بري بجاست
عمري است تا ز جسم گرانجان
در
آتشم
سيل سبکروي که خرابم کند کجاست؟
بند زبان من شده
در
بزم وصل، هوش
پيمانه اي که رفع حجابم کند کجاست؟
آن طالع بلند که
در
بزم خيرگي
محرم به بندبند نقابش شوم کجاست؟
مرغابي ايم و عالم آب است جان ما
در
مجلسي که باده نباشد سراب ماست
از بس کتاب
در
گرو باده کرده ايم
امروز خشت ميکده ها از کتاب ماست
هرگز کباب ما نمکي بر جگر نداشت
دايم ز بخت شور، نمک
در
شراب ماست
در
زير پاي سرو، شکرخواب مي زنيم
چندان که شيشه بر سر بالين خواب ماست
با آن که غير باد نداريم
در
گره
لب تشنه تيغ موج به خون حباب ماست
در
دفتر معامله ما خلاف نيست
آن روز عيد ماست که روز حساب ماست
باطل حجاب ديده حق بين نمي شود
دنيا بهشت
در
نظر حق پرست ماست
چون توبه بهار، درين سبز انجمن
صائب به هر که مي نگري
در
شکست ماست
خطي که گرد خود ز خرابي کشيده ايم
در
موج خيز حادثه دارالامان ماست
گردون به گرد ما نرسد
در
سبکروي
برق آتش فسرده اي از کاروان ماست
تنها نه ايم
در
ره دور و دراز عشق
آوارگي چو ريگ روان همعنان ماست
در
کلبه قناعت ما نيست چون منع
هر کس که مي خورد دل خود، ميهمان ماست
از اشک ماست پنجه خورشيد
در
نگار
خونابه فلک ز دل خونچکان ماست
(
در
خون کشيده است ز غيرت بهار را
رنگ شکسته اي که به روي خزان ماست)
صبح گشاده رو
در
دولتسراي ماست
چرخ کبود، خانه چيني نماي ماست
در
گوشه فقير ما بار عام نيست
بيگانه هر که شد ز جهان آشناي ماست
در
کاروان ما جرس هرزه نال نيست
گلبانگ بر قدم زدن ما دراي ماست
حاشا که رزق ديده قربانيان بود
آرامشي که
در
دل بي مدعاي ماست
تا داده ام عنان توکل ز دست خويش
کارم هميشه
در
گره از استخاره هاست
آب فسرده
در
صدف پاک گو مباش
گوش ترا چه حاجت اين گوشواره هاست؟
نگذاشت گريه
در
نظرم آرزوي خام
دامان صبح، پاک ز اشک ستاره هاست
آتش کباب کرده ياقوت آن لب است
چشم سهيل
در
پي آن سيب غبغب است
اي خضر چند تير به تاريکي افکني؟
سرچشمه حيات نهان
در
دل شب است
چون غنچه
در
بهار، گريبان عيش را
از کف مده که گوشه دامان فرصت است
در
رهگذار صرصر غم، بر چراغ عشق
هر برگ تاک سايه دست حمايت است
آبي که خاکمال دهد آب خضر را
در
چشمه سار جوهر تيغ شهادت است
مشکل که سر به چشمه کوثر
در
آورد
صائب چنين که تشنه تيغ شهادت است
آبي که داد زندگي جاودان به خضر
در
قبضه تصرف تيغ شهادت است
شيطان پا برجاست شود هر چه عادتي
بيچاره آن که
در
گرو رسم عادت است
صفحه قبل
1
...
1439
1440
1441
1442
1443
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن