167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان امير خسرو

  • اي رند خرابات، سبو بر سر من نه
    تا در همه شهرم به بدي نام برآيد
  • در کنگره عشق، گر افتد کله از سر
    صاحب قدمي کو که به يک گام برآيد
  • سروي چو تو در خلخ و نوشاد نباشد
    اين نازکي اندر گل و شمشاد نباشد
  • معذور همي دارمت، از جور کني، زانک
    در مذهب خوبان روش داد نباشد
  • نوروز در آيد ز براي همه مرغان
    بلبل ز پي رفتن صياد نيايد
  • ناآمدنت را گله از بخت کنم، زانک
    در کلبه درويش تو مهتاب نيايد
  • روزي اگر آن ماه به مهمان من آيد
    دوران فلک در ته فرمان من آيد
  • جانم تو ستان، باز تنم خاک ستاند
    آن دم که اجل در طلب جان من آيد
  • در کوي تو نايم که پريشان شودت دل
    گر چشم تو بر حال پريشان من آيد
  • صد رنگ برانگيخت ز خون دل خسرو
    نقش تو که در خامه شاپور نباشد
  • در جنت و فردوس کسي را نگذارند
    تا داغ غلامي تواش پته نباشد
  • سلطاني مسکين نکند ميل به جنت
    در صحن بهشت ار طبق بته نباشد
  • تا گشت پريشان سر زلفت چو دل من
    ديوانگيم در همه شهر سمر شد
  • آن يوسف جان بس که درين سينه در آمد
    گويم که تنم گرد تنش پيرهني شد
  • در عشق نماز آنکه درو نيست نيازي
    سر بر خط ابروي چو محراب تو دارد
  • در خانه دل آمد و بيرون نرود هيچ
    زين ترک بپرسيد که فرمان که دارد
  • در خواب توان ديد خيال رخ خوبت
    اما چه کنم، ديده من خواب ندارد
  • جانا، به دل تنگ من اندوه تو بسيار
    در گنجد و صبر اندک و بسيار نگنجد
  • گر حسن فروشي به دگر جلوه برون آي
    تا در همه بازار خريدار نگنجد
  • بر سوزش من جان زن و مرد بسوزد
    وز ناله زارم در و ديوار بنالد
  • جايي گذرت، اي بت چالاک، نيفتد
    کز هر طرفي در جگري چاک نيفتد
  • در عرصه بستان جهان، سرو قباپوش
    خيزد بسي، اما چو تو چالاک نيفتد
  • گر در ته پاي تو نخواهد که کند فرش
    نور مه و خورشيد بر افلاک نيفتد
  • رحمت مکن، ار گريه کند عاشق بد چشم
    کز ديده ناپاک در پاک نيفتد
  • نصيحت گو، تو درد من نداني
    که من در بسملم، تو مرغ آزاد