167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • گشته چون خار در مصاف زبون
    خصم در پاي اسب خرماگون
  • در غريبي نه کارساز و نه بار
    در غريبي مه فخردان و مه عار
  • وان کسان کز برون در ماندند
    دان که در دست خويش درماندند
  • ليک آن ره ببين که داري پيش
    از در نفس تا در دل خويش
  • در سخن لفظ او چو سحر حلال
    در جهان بود او چو عذب زلال
  • سر ربايد ز دشمنان در رزم
    تاج بخشد به دوستان در بزم
  • در خطا دير گير و زود گذار
    در عطا سخت مهر و سست مهار
  • گلبن عقل شاه در تدبير
    چون شکوفه ست در جواني پير
  • جور چون دور چرخ دم در دم
    کار چون زلف يار خم در خم
  • خصم را رمح چون الف در بسم
    چشمها کرده همچو جان در جسم
  • شده در گرد روي روشن اوي
    همچو جان بلال در تن اوي
  • شد ز خاک در تو در عالم
    آز بسيار خوار سير شکم
  • چون در عدل باز شد بر تو
    در دوزخ فراز شد بر تو
  • عاملي در نسا و در باورد
    قصد املاک و چيز آن زن کرد
  • گفت روزي به رهزني در تاخت
    ديد در بند کرده کاله و ساخت
  • هر که در ملک و دين چنين باشد
    در خورد حمد و آفرين باشد
  • سوي او دل چو خاک در ديگست
    نزد او جان چو آب در ريگست
  • گفت شه دست برده در دل خويش
    نگذارم دو پاي در گل خويش
  • خويشتن شاه خوانده در منزل
    در و ديوار و بام و صحنش گل
  • خصم دين را به تيغ بر در پوست
    که دو سر در يکي کله نه نکوست
  • نيست در غزو و در مقالتشان
    جز حديد و حديث آلتشان
  • نقطه اي نه و اينجهان در وي
    ذره اي نه و آسمان در وي
  • صفت شيد در دو ابرو داشت
    قوت شير در دو بازو داشت
  • هر کجا آفتاب و در باشد
    در و بام از نظاره پر باشد
  • روزي جن و انس در کلکش
    وحي منزل سرشته در سلکش
  • در و درگاه عقل و جان سر اوست
    نردبان پايه فک در اوست
  • تا که بنشست خواجه در بالش
    بالش آمد ز ناز در بالش
  • در شود هر زمان به بحر سياه
    بر کشد در ز بهر تاج و کلاه
  • چيز را در دلش نماند محل
    زان ورا نيست در زمانه بدل
  • همه نقاش معني از خامه
    در و زر درج کرده در نامه
  • ميل هرگز نکرده در احکام
    کرده در دين به شرط خويش قيام
  • ظاهر و باطنش ز رشوت پاک
    ميل در طبع او نه در افلاک
  • فحل بودست در همه احوال
    چه به افعال دين چه در اقوال
  • در رضا دين به نفس نسپارد
    خشم را در نهاد نگذارد
  • چون قدر در سخا ريا نکند
    چون قضا در عطا خطا نکند
  • نام او در عمل صحيح الجهد
    لقبش در وفا کريم العهد
  • در کف نقشبند سر ازل
    در خلاء جلال او چه خلل
  • هست در باديه در آز و نياز
    گرچه راهست دور و زشت ودراز
  • زين سبب نست در نشيمن جود
    لاجرم هست در سراي وجود
  • در تصفح چو حلم به بردار
    در تخلص چو علم برخوردار
  • در خرد صفو را مباني اوست
    در سخن روح را معاني اوست
  • خواجه در راه عقل و جان ز قياس
    در سراي غرور و جمع اناس
  • چشم پر در ز در سفته او
    گوشها پرگهر ز گفته او
  • در سخا مرد با خطيري تو
    در سخن فرد بي نظيري تو
  • در دعاها چو دست برکند او
    چرخ را صدهزار در کند او
  • در صفات تو ظلم نتوان گفت
    با سگي در جوال نتوان خفت
  • همچو سگ در به در به دريوزه
    خوانده مر زهر را شکر بوزه
  • در افاعيل و در مفاع و فعول
    گفته دايم به جاي فضل فضول
  • در و خرمهره جمع کرده به هم
    بي خبر در سخن ز بيش و ز کم
  • در هر آن خانه اي که ره يابند
    در شد آمد بسان سيمابند