نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
ز
در
باري ديده خسرو مرنج
که خود عاشقان را همين زيور است
کافرا، محراب ابرو کج مکن
که به زاري چشم خلقي
در
دعاست
به ديده پرس که آبش چو آب
در
غلطيد
ز مي چو عارض خوبان دلستان بشکفت
گل از شراب بدانسان که بشکفد
در
جام
به کوي دوست گل از خون عاشقان بشکفت
نسيم مشک جهان گير شد، چو خسرو را
ز ياد مدحت تو غنچه
در
دهان بشکفت
تقوي و پرهيزگاري نيست کار عاشقان
صوفي ميخواره را سجاده
در
زنبيل چيست؟
به نزد تست دلم باژگونه کن که
در
او
کني نظاره که چندست داغ پنهانت
درونت
در
جگر سوخته کشم هر چند
که سر به سر ز نمک ساخته ست يزدانت
دل خواست بوسه اي ز لبت، بر دهان زدي
در
روزگار مثل تو حاضر جواب نيست
نظارگي نداند هول و هلاک محشر
کو بيندت به ناگه
در
ساحت قيامت
در
عشق کز سلامت جان بر لب آمد اکنون
من خير باد کردم تو ديرمان سلامت
در
حلقه شوريدگان آشوب و غوغا مي رود
گويا مگر هندوي من کاکل پريشان کرده است
شهسوارا را، گوي
در
ميدان زيبايي فگن
خاصه کاعظم باربک از شاه جولان يافته ست
پاي خسرو خلش از خار جفا بار نداشت
تا سرش ريخته
در
پاي عنان تو نيافت
گر به گرد قد زيباش نگردم، چه کنم؟
در
کدامين چمن آن سرو روان خواهم يافت؟
گر به خاک
در
خويشم نگري افتاده
خود بگويي که چنين آدميي از گل هست
دردم آنکس که نداند دهدم پند، آري
در
جهان نيز بسي بي خبر و غافل هست
چو مست روي تو من، روي مهوشان چه کنم
به دزدکي نگرم کافتاب
در
نظر است
شبي به خواب نظر بازيي به او کردم
مرا هميشه ازان لحظه خواب
در
نظر است
ز رشک آنکه عرق بر رخش چرا غلتيد
سرشک ديده ما چون حباب
در
عرق است
ز روي روشنت هر ذره شد مرا روشن
که آفتاب رخت
در
همه جهان پيداست
ز تشنگان لبت شربتي دريغ مدار
کنون که آب لطافت روانست
در
جويت
بر آب ديده خسرو همه جهان بگريست
تبارک الله
در
ديده تو آبي هست
گذر ز ديده گشادم ميان باريکش
به پيچ پيچ
در
آمد که ريسمان اين است
رواست
در
حق شهد او هزار نيش زند
بران مگس که لبت زانگبين رسانيده ست
صفحه قبل
1
...
1436
1437
1438
1439
1440
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن