نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
لاف دانايي مزن خسرو مگر ديوانه اي
در
دبستاني که پير عقل طفل مکتب است
چاک دامن مژده بدناميم داد، اي سرشک
ياريش کن کو مرا
در
بند رسوا کردنست
جعد مرغولت که
در
هر بند او صد حلقه است
دام دلهاي اسيران گرفتار بلاست
آشنايي
در
وجود جوهر فردم نماند
مشکل ما هست اکنون زان دهان نيست هست
بس که
در
زنجير خونابم مسلسل شد سخن
هر غزل از دفتر من مايه ديوانگي ست
نيست آن مردانگي کاندر غزا کافر کشي
در
صف عشاق خود را کشتن از مردانگي ست
روي بر خاک درت مالم، وگر فرمان دهي
خاک آن
در
هم به نرخ زعفران بستانمت
مار زلفت حلقه حلقه
در
دل خسرو نشست
مردم، ار آگه نگردد غمزه جادوگرت
حاصل از دوست بجز گريه ندارم، ليکن
در
دل يار يقينم که گماني دگر است
گر خيال تو، به مهمان من آيد روزي
جگر سوخته ام
در
نظرش ما حضر است
خواستم تا بروم
در
طلب رفته خويش
يادم آمد رخ او، پاي من از کار برفت
در
دويد اشک چو باز آمدن خويش نديد
دل بينداخت هم اندر ره و خونبار رفت
بر
در
پير مغان رفتم و جستم نظري
اين همه بخشش، ازان يک نظر همت اوست
خسرو از گفته پشيمانست که حال دل گفت
که غمي
در
دلش آمد که پشيمان بگذشت
دل من دور نرفته ست، نکو مي دانم
باز جوييد همانجاش که
در
موي کسي ست
چه سبب خط ترا ماه بود
در
فرمان
مگر از خامه دستور عطارد رقم است
روزگاريست که
در
خاطرم آشوب و فلانست
روزگارم چو سر زلف پريشانش از آنست
همچنان
در
عقب روي نکو مي رودم دل
گر همي خواند، وگرنه، چه کند، موي کشانست
مردمي کرد که مي خواست بپرسم نامش
زانکه مي دانم
در
ديده درون خواهد رفت
اين نثاريست که جز خاک قبولش نکند
بر درت هر چه ازين ديده
در
مکنون رفت
دو خداوند به يک خانه موافق نبود
تو درون آمديم
در
دل و جان بيرون رفت
من نه تنهايم
در
عهد تو بيدل مانده
که دل شهري ازان نرگس پر افسون رفت
ناله چندين مکن، اي فاخته، کامشب
در
باغ
با گلي ساز که آن سرو خرامان اينجاست
خنده ضايع مکن، اي کان نمک،
در
هر جاي
پاره هاي جگر سوخته بريان اينجاست
هر شب، اي غم، چه رسي
در
طلب دل اينجا
آخر آن سوخته سوخته خرمن آنجاست
صفحه قبل
1
...
1428
1429
1430
1431
1432
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن