167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • در کوي عشق بر رخ کس در نبسته اند
    اين در به روي مومن وکافر نبسته اند
  • خوشا دلي که در انديشه جمال تو باشد
    که در بهشت بود هر که در خيال تو باشد
  • در سواد شهر (خون) چون لاله ميرد در دلش
    هرکه در صحرا نمکچش کرد آب شور عشق
  • گر چه در تعمير جسمم غافل از دل نيستم
    دست در گل دارم اما پاي در گل نيستم
  • در قفس بردم به فکر او سري در زير بال
    چشم کردم باز خود را در گلستان يافتم
  • مي دهم جان در بهاي حسن تا در پرده است
    من گل اين باغ را در غنچگي بو مي کنم
  • خواه در مصر غريبي، خواه در کنج وطن
    همچو يوسف بي گنه در چاه و زندان بوده ايم
  • در آن شبها که از ياد تو ساغر بود در دستم
    ز هر ناخن هلال عيد ديگر بود در دستم
  • مرا چون حلقه در بيرون در تا چند بگذاري
    لب حرف آفريني در خور آن انجمن دارم
  • از آن در جستجوي کام، چرخم در بدر دارد
    که از هر در فزايد حلقه ديگر به زنجيرم
  • رخنه در سنگ اگر از آه سحرگاه کنم
    نيست ممکن که اثر در دل در دل آن ماه کنم
  • در حقيقت مو نمي گنجد ميان حسن و عشق
    گر چه در ظاهر بود ناز و عتابي در ميان
  • حلقه بر هر در چو خورشيد سبک لنگر مزن
    تا در دل مي توان زد حلقه بر هر در مزن
  • رو نهان در دولت از اقبال محتاجان مکن
    اين در واکرده را در بسته از دربان مکن
  • در گذر از شهر بند کثرت و وحدت که نيست
    حالتي در خلوت و کيفيتي در انجمن
  • در گلستاني که من گريان در آيم، غنچه ها
    خنده را پنهان کنند از شرمن من در آستين
  • قناعت با در دل کن ازين درهاي بي حاصل
    که باشد زرد روي آفتاب از در به در بودن
  • از خاميي که در رگ و در ريشه من است
    نه بوته تافته است فلک در گداز من
  • تخمي است پوچ در خاک، خوني است مرده در پوست
    مغزي که آرميده است در جوش نوبهاران
  • هر چه در آفاق باشد هست در انفس تمام
    سير کن در خويشتن صائب جهان پيما مشو
  • شرم در بيرون در چون حلقه مي پيچد به خود
    در حريم حسن او صائب ز غوغاي نگاه
  • نيست رقت در دل سر در هوايان يک شرر
    در حضور شمع خود را سوختم بي فايده
  • در خم دين که دارد، در پي ايمان کيست؟
    در سر زلف تو مي بينم هواي تازه اي
  • يک جهان غماز را در پشت در جا مي دهي
    از لب منصور در مستي سخن وا مي کشي
  • مکن تقصير در افسوس تا جان در بدن داري
    که بهر لب گزيدن سي محرک در دهن داري