نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
که باشد آيينه آه و هزار آه
که
در
آغوش گيرد نقش رويت
مبادا بگسلد يک مويت، ارچه
جهان آويخت
در
يک تار مويت
بده دل گر تواني بي دلي را
که خواهد داد جان
در
آرزويت
نيم عاشق چو من از بيم مردن
نبينم سير
در
روي نکويت
پيش که گشايم اين که زلفت
در
گردن من طناب گشته ست
خوابش ديديم دوش و مستيم
کان خواب هنوز
در
سر ماست
زلف تو هنوز تابدار است
چشمت به کرشمه
در
خمار است
خون شد دل من، بگوي، اي باد
کان جان عزيز
در
چه کار است
زلف سيهت فتاده
در
پاي
بهر دل خلق پاي دام است
تو غمزه چه مي زني به خسرو
کين تير سپهر
در
کمين است
شد
در
ز نخت هزار جان عرق
از خوي چو بر آب گشت چاهت
هر لحظه جراحتي است
در
جان
بينم چو ز دور گاه گاهت
بوي خوشم آيد از تو
در
جيب
گل داري يا همين است بويت
خاک تن من سرشته چونست
در
خور نشد آب ازين سبويت
در
بند پروازست جان، بگذار سيرت بنگرم
زينسان که بينم حال خود مهمان که بينم ديگرت
در
چمن رفتم که نرگس چينم از پهلوي گل
چشم نتوانستم از روهاي زيبا برگرفت
دولت خسرو همين باشد که او
در
کوي دوست
با سگانش همنشين شد منصب والا گرفت
در
جهاد نفس عاشق را کم از غازي مدان
گاه سربازي مقامر کمتر از عيار نيست
پيش رفتارت نيايد راه کبکم
در
نظ ر
گر رونده هست، ليکن همچو تو آينده نيست
در
وفاي يار بايد باخت باري جان خويش
چونکه جان بيوفا با هيچ کس پاينده نيست
خسروا، بستان متاعي
در
دکان روزگار
کاين بهار عمر ناگه رايگان خواهد گذشت
امشب، اي جان کهن، بيرون گذر بيگانه وار
کاشناي ديگرم
در
دل درون خواهد گذشت
باخبر بودن خوش است اندر مقام زاهدان
بي خبر
در
خانه خمار بودن هم خوش است
خسروا، گر
در
نمي گنجي به خلوتگاه دوست
همنشين با عاشقان زار بودن هم خوش است
دي برون رفتم فغانها کردم و بگريستم
بود او
در
خواب مستي و غم عالم نداشت
صفحه قبل
1
...
1427
1428
1429
1430
1431
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن