167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان امير خسرو

  • بيا ساقي دلم از دست رفته ست
    همي آيد کنون دشوار در دست
  • نگارا، دست آزارم گشادي
    چه مي آيد از اين آزار در دست
  • منم از جست و جوي تو چو مرغي
    گل اندر ديده مانده، خار در دست
  • همه شب گرد کويت بهر مرهم
    همي گردد دل افگار در دست
  • مده از دست خسرو را که دارد
    ز تو مشتي غم و تيمار در دست
  • تو تار زلف بستي بند در بند
    ز هر بندي مرا دردي جدا خاست
  • نشسته سبزه زين سو، پاي در بند
    ستاده سرو ازان سو جانب راست
  • اگر چشمش به کشتن کرد تقصير
    لبش در عذر آن تقصير چونست
  • کمر که بسته او هست جانم
    مرا جاني ست آن هم در ميانست
  • درنگ آمدن، اي دوست کم کن
    که عمر از بهر رفتن در شتابست
  • ز ذوق من که در مي پير گشتم
    چه داند پارسا کين شيرخوارست
  • مرا زندانست بي تو خانه، هر چند
    در و بام از خيالت پر نگارست
  • خطت نارسته در جان مي خلد، زانک
    لبالب انگبينت پر ز نيش است
  • مرا در سر هواي نازنيني ست
    کز او تاراج شد هر جا که ديني ست
  • بهار من تويي، زانم چه سود است
    که در عالم گلي يا ياسميني ست
  • دل از پيشت سلامت چون توان برد
    که در هر گوشه چشمت کميني ست
  • کسان را بر در هر کس پناهي
    مرا بر درگه لطفش پناهست
  • بيا ساقي که ايام بهار است
    سمن مست است و نرگس در خمار است
  • نگويم در تو عيبي، اي پسر، هست
    وليکن بي وفايي اين قدر هست
  • ازان ناوک که از چشم تو بر من
    هنوزم زخم پيکان در جگر هست
  • دمي غايب نه اي از پيش چشمم
    اگر دوري، خيالت در نظر هست
  • نپندارم که در گلذار فردوس
    ز رخسارت گلي پاکيزه تر هست
  • چو چنگ غم زده در گريه خسرو
    سرود عاشقان با ساز مي گفت
  • هم اول روز کامد پيش چشمم
    ز راه ديده در جانم درون رفت
  • بيا، اي ديده شهري به سويت
    جهاني گم شده در جستجويت