نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان امير خسرو
خرم آن کو غرق مي باشد مدام
چون خيال دوست
در
مي هاي ناب
گر پاسباني وي
در
برج مه نبودي
سعد زمين گرفتي از وي وبال کوکب
چون
در
کنار آب خرامي، خيال تو
گويي که هست مردمک چشمهاي آب
شتاب مي کندم عمر
در
فراق مکوش
ترا که از پس عمري بديده ام مشتاب
بلاي مردم اهل نظر بود چشمت
به ناز اگر به
در
آيي ز مکتب، اي محبوب
دهان يار نيايد رقيب را
در
چشم
که خرده بين نبود هيچ ديده معيوب
مرنج اگر نبود
در
خورت کباب دلم
تو ميهمان عزيزي و هست اين مرغوب
شب زمستي چشم تو شمشير مژگان برکشيد
خواست بر خسرو زند کش
در
ميان بگرفت خواب
وين تمناست
در
سرم همه عمر
زين هوس چشم من نگيرد خواب
اي ترا
در
ديده من جاي خواب
ديده بي خوابم از تو جاي آب
گل شد از عکس رخت
در
چشم من
زاتش دل مي کشم زان گل گلاب
از لبت دارم سؤالي، چون کنم
تنگ مي آيد دهانت
در
جواب
هست مراد کسان دولت روز وصال
آنچه مراد من است
در
هجران آن طلب
گفتي که بدين سودا غمناک چه مي گردي
آواره دلي دارم
در
حلقه گيسويت
شبها همه کس خفته جز من که به بيداري
افسانه دل گويم
در
پيش سگ کويت
گه نام گلي گويم، گه نام گلستاني
زينگونه
در
اندازم هر جا سخن از رويت
بوي گل ازين پيشم
در
باغ نمودي ره
بادي نوزيد از تو گمره شدم از بويت
صوفي که خراميدن تو ديده به صد صدق
بدريد مصلا و کله
در
ته پا داشت
خسرو به وفاي تو دهد جان که
در
آفاق
گويند همه کان سگ ديوانه وفا داشت
مپسند که
در
پيش لبت مرده بمانم
تا زيسته از پيش مسيحا نتوان رفت
رفت از قلم حکم که
در
عشق رود جان
القصه، همان رفت که اندر قلمش رفت
شد بسته زلفين تو خون
در
دل نافه
دلبستگي مشک خطا را چه توان گفت
گر يافت کسي از لب بي خط اثر ذوق
تا زيست
در
انديشه ساده شکران زيست
اندر روش زنده دلان، زنده کسي نيست
جز کشته خوبان که
در
آن مرده آن زيست
در
پيش دل خويش هر افسانه که گفتم
گفتني که فسوني ز پي بستن خواب است
صفحه قبل
1
...
1424
1425
1426
1427
1428
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن