167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

مجموعه اشعار اقبال لاهوري

  • در گلويم گريه ها گردد گره
    اين قيامت اندرون سينه به
  • تا دماغ تو به پيچاکش فتاد
    آرزوي زنده يي در دل نزاد
  • نغمه داري در گلو اي بي خبر
    جنس خود بشناس و با زاغان مپر
  • خويشتن را تيزي شمشير ده
    باز خود را در کف تقدير ده
  • در ره دين تيزبين و سست گام
    پخته ي من خام و کارم ناتمام
  • سر دين ما را خبر او را نظر
    او درون خانه ما بيرون در
  • ما همه عبد فرنگ او عبد هو
    او نگنجد در جهان رنگ و بو
  • در جهان بي ثبات او را ثبات
    مرگ او را از مقامات حيات
  • نکته ها از پير روم آموختم
    خويش را در حرف او واسوختم
  • در حضورش بنده مي نالد چو ني
    بر لب او ناله هاي پي به پي
  • ني بجامش باده و ني در سبوست
    کاخ ها تعمير کرد و خود بکوست
  • اي خوش آن منعم که چون درويش زيست
    در چنين عصري خداانديش زيست
  • مصطفي داد از رضاي او خبر
    نيست در احکام دين چيزي دگر
  • تو يکي در فطرت خود غوطه زن
    مرد حق شو بر ظن و تخمين متن
  • اي که مي نازي به قرآن عظيم
    تا کجا در حجره مي باشي مقيم
  • در جهان اسرار دين را فاش کن
    نکته ي شرع مبين را فاش کن
  • کس نگردد در جهان محتاج کس
    نکته ي شرع مبين اين است وبس
  • زنده قومي بود از تأويل مرد
    آتش او در ضمير او فسرد
  • عصر من پيغمبري هم آفريد
    آنکه در قرآن بغير از خود نديد
  • هر يکي داناي قرآن و خبر
    در شريعت کم سواد و کم نظر
  • عقل و نقل افتاده در بند هوس
    منبرشان منبر کاک است و بس
  • کار اقوام و ملل نايد درست
    از عمل بنما که حق در دست تست
  • جامه ي کس در غم او چاک نيست
    دوزخ او آن سوي افلاک نيست
  • در گذشت از حکم اين سحر مبين
    کافري از کفر و دينداري ز دين
  • تا فرنگي قومي از مغرب زمين
    ثالث آمد در نزاع کفر و دين