167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

مجموعه اشعار اقبال لاهوري

  • امتان را در جهان بي ثبات
    نيست ممکن جز بکراري حيات
  • صد جهان باقي است در قرآن هنوز
    اندر آياتش يکي خود را بسوز
  • او نگنجد در جهان چون و چند
    تهمت ساحل باين دريا مبند
  • فتنه ها اين فتنه پرداز آورد
    لات و عزي در حرم باز آورد
  • حق نصيب تو کند ذوق حضور
    باز گويم آنچه گفتم در زبور
  • پيش چنگي مست و مسرور است کور
    پيش رنگي زنده در گور است کور
  • هر که بي حق زيست جز مردار نيست
    گر چه کس در ماتم او زار نيست »
  • برخور از قرآن اگر خواهي ثبات
    در ضميرش ديده ام آب حيات
  • خاوران از شعله ي من روشن است
    اي خنک مردي که در عصر من است
  • دارم اندر سينه نور لا اله
    در شراب من سرور لا اله
  • سپاه تازه برانگيزم از ولايت عشق
    که در حرم خطري از بغاوت خرد است
  • نور قرآن در ميان سينه اش
    جام جم شرمنده از آئينه اش
  • از ني آن ني نواز پاک زاد
    باز شوري در نهاد من فتاد
  • جز تو اي داناي اسرار فرنگ
    کس نکو ننشست در نار فرنگ
  • اعجمي مردي چه خوش شعري سرود
    سوزد از تأثير او جان در وجود
  • قلزمي؟ با دشت و در پيهم ستيز
    شبنمي؟ خود را به گلبرگي بريز
  • رخ سوي درياي بي پايان نکرد
    خويشتن را در صدف پنهان نکرد
  • مي رود روشن تر از دست کليم
    زورق زرين تو در جوي سيم
  • لاله را سوز درون از فيض تست
    در رگ او موج خون از فيض تست
  • تو فروغ صبح و من پايان روز
    در ضمير من چراغي بر فروز
  • تيره خاکم را سراپا نور کن
    در تجلي هاي خود مستور کن
  • ميرد اندر سينه اش قلب سليم
    در نگاه او کج آيد مستقيم
  • در نگاهش قصر سلطان کهنه دير
    غيرت او بر نتابد حکم غير
  • درس او الله بس باقي هوس
    تا نيفتد مرد حق در بند کس
  • از نم او آتش اندر شاخ تاک
    در کف خاک از دم او جان پاک