167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • سهل باشد ريختن در شوره زار آب حيات
    زندگاني صرف خورد و خواب کردن مشکل است
  • بيستون پهلو تهي از تيشه فرهاد کرد
    پنجه در سر پنجه فولاد کردن مشکل است
  • دل سيه ناگشته در احياي او تعجيل کن
    ورنه خون مرده را ايجاد کردن مشکل است
  • بي خموشي نيست ممکن دل زبان آور شود
    شمع روشن در گذار باد کردن مشکل است
  • اي ستمگر دست از اصلاح خط کوتاه کن
    خامه داخل در خط استاد کردن مشکل است
  • اختياري نيست فرياد من از وضع جهان
    سيل را خاموش در کهسار کردن مشکل است
  • هست در آميزش تردامنان مرگ شرار
    پيش خامان سوز خود اظهار کردن مشکل است
  • داستان شوق را تحرير کردن مشکل است
    بحر را از موج در زنجير کردن مشکل است
  • نيست جز تسليم صائب هيچ درمان عشق را
    پنجه در سر پنجه تقدير کردن مشکل است
  • شد ز انگشت اشارت ماه نو پا در رکاب
    سينه را آماجگاه تير کردن مشکل است
  • کيست زان مژگان گيرا دل تواند پس گرفت؟
    پنجه در سر پنجه تقدير کردن مشکل است
  • قامت خم مانع عمر سبکرفتار نيست
    آب را از موج در زنجير کردن مشکل است
  • نيست آسان توبه کردن از شراب لاله رنگ
    در جواني خويشتن را پير کردن مشکل است
  • حسن در هر جلوه سر از روزني برمي کند
    پرتو خورشيد را تسخير کردن مشکل است
  • مي توانم بلبلان را حلقه ها در گوش کرد
    بي زبانان ترا خاموش کردن مشکل است
  • مي توان با رشته آسان گوهر شهوار سفت
    در دل سخت نکويان راه کردن مشکل است
  • لامکان بر وحشيان عشق تنگي مي کند
    در فضاي آسمان از خود رميدن مشکل است
  • هر که در قيد خودآرايي گره گرديد، ماند
    آب را از پنجه گوهر چکيدن مشکل است
  • در گلستاني که بوي گل گراني مي کند
    با قفس بر عندليب ما پريدن مشکل است
  • تا گمان نيش خاري هست در دشت وجود
    همچو خون مرده يک جا آرميدن مشکل است
  • سايه بال هما در قبضه تسخير نيست
    دامن دولت به سوي خود کشيدن مشکل است
  • مي توان راز دهان يار را تفسير کرد
    در نزاکت هاي فکر ما رسيدن مشکل است
  • گر چه چون دامان يوسف دامن گلهاست پاک
    چاک در پيراهن گلزار ديدن مشکل است
  • گر چه صائب پاکداماني نگهبان گل است
    عندليب مست در گلزار ديدن مشکل است
  • دست افسوسي است هر برگي در ايام خزان
    بوستان را پر کف افسوس ديدن مشکل است
  • در حريم هوشياران پاکداماني خوش است
    بزم مي را بي کنار و بوس ديدن مشکل است
  • گر چه دارد دور باش از روي آتشناک شمع
    چاک در پيراهن فانوس ديدن مشکل است
  • سوخت در فصل خزان خاموشي بلبل مرا
    ترجمان عشق را خاموش ديدن مشکل است
  • آب مي سازد نگه را چهره هاي شرمناک
    در رخ گلهاي شبنم پوش ديدن مشکل است
  • من گرفتم شد قيامت در صف آرايي علم
    صف برابر با صف مژگان کشيدن مشکل است
  • مي توان از سست پيوندان به آساني بريد
    در جواني از دهن دندان کشيدن مشکل است
  • برق را خاشاک در زنجير نتواند کشيد
    دامن عمر سبک جولان کشيدن مشکل است
  • توبه از مي در بهار نوجواني مشکل است
    تشنه بر گشتن ز آب زندگاني مشکل است
  • مي توان از سست پيوندان به آساني بريد
    از دهن دندان کشيدن در جواني مشکل است
  • هر چه امروزست بار خاطرت فردا گل است
    در جگرخاري که اينجا بشکند آنجا گل است
  • مي پرستان در خزان عيش بهاران مي کنند
    قلقل ميناست بلبل، باده حمرا گل است
  • پرده بيگانگي نبود ميان حسن و عشق
    در حريم بيضه بلبل گرم صحبت با گل است
  • قدر خاک افتاده را سرگشتگان دانند چيست
    نقش پا گمراه را در دامن صحرا گل است
  • سردمهري را اثر در سينه هاي گرم نيست
    عندليب مست ما فارغ ز سرماي گل است
  • چرخ معذورست در افشردن دلهاي خلق
    نخل ماتم تازه رو از آب چشم مردم است
  • دوري ظاهر حجاب تشنه ديدار نيست
    قطره در هر جا که باشد متحد با قلزم است
  • قلعه فولاد و حصن آهني در کار نيست
    چشم پوشيدن ز آفتها حصار مردم است
  • خودنمايي در لباس عاريت زيبنده نيست
    مايه بي اعتباري اعتبار مردم است
  • رنگ نتوانند مردم ديد در روي کسي
    لاله از رخسار رنگين داغدار مردم است
  • تا سر مويي تعلق هست، محرومي بجاست
    هر که اين زنار دارد، در حرم نامحرم است
  • در گذر اي ابر گوهربار از گلبانگ رعد
    لاف همت بر لب اهل کرم نامحرم است
  • کوته انديشي که سازد دست منسوبان دراز
    در حقيقت نيست يک ظالم، که چندين ظالم است
  • دشمنان را چرب نرمي مي نمايد سازگار
    در چراغ لاله و گل اشک شبنم روغن است
  • جلوه ها دارد به چشم خاکيان دنياي دون
    خودنمايي ذره ناچيز را در روزن است
  • باده گلرنگ خوردن در کنار لاله زار
    بر سر خاک شهيدان شمع روشن کردن است