نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
مجموعه اشعار اقبال لاهوري
عشق مردان نقد خوبان را عيار
حسن را هم پرده
در
هم پرده دار
زانکه
در
گفتن نيايد آنچه ديد
از ضمير خود نقابي برکشيد
کفن
در
بر بخاکي آرميديم
ولي يک فتنه ي محشر نديديم
نه خاک من غبار رهگذاري
نه
در
خاکم دل بي اختياري
نهان تقديرها
در
پرده ي من
قيامت ها بغل پرورده ي من
«مرا زين شاعري خود عار نايد
که
در
صد قرن يک عطار نايد»
نخست از فکر خويشم
در
تحير
چه چيز است آنکه گويندش تفکر؟
ازو خود را به بند خود
در
آرد
گلوي ما سوا را هم فشارد
فرو رفتن چو پيکان
در
ضميرش
ندادن گندم خود با شعيرش
هر آن چيزي که آيد
در
حضورش
منور گردد از فيض شعورش
حديث ناظر و منظور رازي است
دل هر ذره
در
عرض نياز است
ز دانش
در
حضور ما نبودن
منور از شعور ما نبودن
خرد
در
لامکان طرح مکان بست
چو زناري زمان را بر ميان بست
زمان را
در
ضمير خود نديدم
مه و سال و شب و روز آفريدم
بخود رس از سر هنگامه برخيز
تو خود را
در
ضمير خود فرو ريز
حقيقت روي خود را پرده باف است
که او را لذتي
در
انکشاف است
ز اعداد و شمار خويش بگذر
يکي
در
خود نظر کن پيش بگذر
در
آن عالم که جزو از کل فزون است
قياس رازي و طوسي جنون است
اگر معروف و عارف ذات پاک است
چه سودا
در
سر اين مشت خاک است
نه ما را
در
فراق او عياري
نه او را بي وصال ما قراري
چه سودا
در
سر اين مشت خاکست
از اين سودا درونش تابناکست
خودي را تنگ
در
آغوش کردن
فنا را با بقا هم دوش کردن
براهش چون خرد پيچ و خمي هست
جهاني
در
فروغ يکدمي هست
هزاران عالم افتد
در
ره ما
بپايان کي رسد جولانگه ما
به بحرش گم شدن انجام ما نيست
اگر او را تو
در
گيري فنا نيست
صفحه قبل
1
...
1412
1413
1414
1415
1416
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن