نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
پيام مشرق اقبال لاهوري
ساخته ي خويش را،
در
شکنم ريز ريز
تا ز غبار کهن، پيکر نو آورم
گر چه فسونش مرا برد ز راه صواب
از غلطم
در
گذر عذر گناهم پذير
آسوده و سيارم، اين طرفه تماشابين
در
باده ي امروزم، کيفيت فردا بين
گمان مبر که بپايان رسيد کار مغان
هزار باده ي ناخورده
در
رگ تاک است
شنيدم کوکبي با کوکبي گفت
که
در
بحريم و پيدا ساحلي نيست
جواني اصيلي که
در
روز جنگ
برد مردمک را ز چشم پلنگ
شنيدم شبي
در
کتب خانه ي من
به پروانه مي گفت کرم کتابي
نکو گفت پروانه ي نيم سوزي
که اين نکته را
در
کتابي نيابي
سوزم ربود و گفت يکي
در
برم بايست
ليکن دل ستم زده ي من نيارميد
صداي ماهي آمد از ته بحر
که چيزي هست و هم
در
پيچ و تاب است
تماشاي شام و سحر ديده ئي
چمن ديده ئي دشت و
در
ديده ئي
ز موج سبک سير من زاده ئي
ز من زاده ئي
در
من افتاده ئي
بياساي
در
خلوت سينه ام
چو جوهر درخش اندر آئينه ام
گهر شو
در
آغوش قلزم بزي
فروزان تر از ماه و انجم بزي
نوا هاي مرغ بلند آشياني
در
آميخت با نغمه ي جويباري
تو گوئي که يزدان بهشت برين را
نهاد است
در
دامن کوهساري
داراي نهنگان خروشنده تر از ميغ
در
سينه ي او ديده و ناديده بلاهاست
به بحر رفتم و گفتم به موج بيتابي
هميشه
در
طلب استي چه مشکلي داري؟
هزار لولوي لالاست
در
گريبانت
درون سينه چو من گوهر دلي داري؟
شدم بحضرت يزدان گذشتم از مه و مهر
که
در
جهان تو يک ذره آشنايم نيست
نم
در
رگ ايام ز اشگ سحر ماست
اين زير و زبر چيست فريب نظر ماست
در
پيرهن شاهد گل سوزن خار است
خار است وليکن زنديمان نگار است
از عشق نزار است،
در
پهلوي يار است، اين هم ز بهار است
غزالي با غزالي درد دل گفت
ازين پس
در
حرم گيرم کنامي
بصحرا صيد بندان
در
کمين اند
بکام آهوان صبجي نه شامي
صفحه قبل
1
...
1388
1389
1390
1391
1392
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن