نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
گريه مستانه زنگ کلفت از دل مي برد
آب گوهر مي نشاند گرد
در
بازار ما
اي سليمان اينقدر استادگي
در
کار نيست
مي گشايد ناخن موري گره از کار ما
آفتاب رحمت حق بر دل ما تافته است
اشک شادي چشمه تلخي است
در
کهسار ما
از ملامتگر نينديشد دل افگار ما
شور محشر خنده کبکي است
در
کهسار ما
دل چو روشن شد، چراغ عاريت
در
کار نيست
صافي شهدست شمع خانه زنبور ما
سخت جاني هاست دامنگير، ورنه هر شرار
جلوه برق تجلي مي کند
در
طور ما
حاجت دام و کمندي نيست
در
تسخير ما
گردش چشمي بود بس حلقه زنجير ما
از عيار نامه ما دردمندان آگهند
مي شود
در
زخم ظاهر جوهر شمشير ما
در
بيابانيم و از شوق طواف کعبه سوخت
بال مرغان حرم را آه زمزم سوز ما
جام ما
در
پرده دارد نغمه هاي جانگداز
دست خود کوتاه داريد از لب خاموش ما
پشتباني چون سبو داريم
در
دير مغان
گو مزن دست نوازش آسمان بر دوش ما
آهوان را
در
کمند آورد چشم پاک ما
شد چو مجنون ديده ما حلقه فتراک ما
بر زمين هر چند نقش از خاکساري بسته ايم
باکمال سرکشي گردون بود
در
خاک ما
در
ضمير نقطه ما صد سواد اعظم است
چشم کوته بين مردم چون کند ادراک ما؟
ساده لوحاني که
در
معموره مي جويند گنج
غافلند از سايه جغد همايون فال ما
هر حبابي
در
لباس کعبه گردد جلوه گر
بحر رحمت گر بشويد نامه اعمال ما
مردمي گرديده است از چشم خوبان گوشه گير
چين ابرو مد انعام است
در
ايام ما
حسن ماند از خيره چشمي هاي ما زير نقاب
شد
در
اميدواري بسته از ابرام ما
در
بلا انداخت جمعيت دل آزاده را
فلس ما چون ماهيان گرديد آخر دام ما
مي شود روشن ز خاموشي چراغ عاشقان
در
هلاک خويش چون پروانه بي تابيم ما
نيست ممکن افتد از پرگار، سير و دور ما
در
محيط آفرينش همچو گردابيم ما
غافليم از ترکتاز چرخ صائب از غرور
پيش پاي سيل بي زنهار
در
خوابيم ما
در
غريبي، آشنا از آشنا هرگز نيافت
لذتي کز معني بيگانه مي يابيم ما
آنچه از پير طريقت کشف نتواند شدن
در
خرابات از مي ديرينه مي يابيم ما
در
به روي گفتگو، هر چند باشد دلپذير
با زبان چرب چون بادام مي بنديم ما
بستگي کفرست
در
آيين ما آزادگان
مي شود زنار اگر احرام مي بنديم ما
بود راه فکر ما
در
عالم معني يکي
چون دو دست از آشنايي يکصدا بوديم ما
دوري منزل حجاب اتحاد ما نبود
داشتيم از هم خبر
در
هر کجا بوديم ما
نيست صائب قسمت کوتاه بينان هوس
آنچه از چشم سياهش
در
نظر داريم ما
زيب مردان از خودآرايي نظر پوشيدن است
گه به بند جامه، گه
در
قيد دستاريم ما
از صفاي سينه ما گر چه داغ است آفتاب
در
ميان زنگيان آيينه تاريم ما
طوطي از گفتار
در
زنگ قساوت غوطه زد
از سيه کاري همان سرگرم گفتاريم ما
حفظ صورت عاقبت بين را دعاي جوشن است
در
ميان زنگيان، آيينه تاريم ما
سبزه خوابيده، زير سنگ قامت راست کرد
از گرانجاني همان
در
زير ديواريم ما
کوه غم بر خاطر آزاده ما بار نيست
خنده رو چون کبک
در
دامان کهساريم ما
هيچ کس را دل نمي سوزد به درد ما، مگر
در
سواد آفرينش چشم بيماريم ما؟
استقامت
در
مزاج سرو اين گلزار نيست
از گل رعناي او چشم وفا داريم ما
معني بيگانه صائب سد راه ما شده است
ورنه
در
هر گوشه چندين آشنا داريم ما
از غبار کاروان چون چشم برداريم ما؟
چون مه کنعان عزيزي
در
سفر داريم ما
لاله زاري مي شود عالم، اگر بيرون دهيم
داغهايي کز تو پنهان
در
جگر داريم ما
نيست جود ساقي تردست، موقوف سؤال
چون سبو دست طلب
در
زير سر داريم ما
بر لب خاموش ما انگشت گستاخي مزن
تيغ ها پوشيده
در
زير سپر داريم ما
بلبلان
در
راه ما بيهوده مي ريزند خار
ديده اي از دامن گل پاکتر داريم ما
از حيات بي وفا ياري طمع داريم ما
در
نشيب از سيل خودداري طمع داريم ما
خويش را ديوار نتواند ز بيهوشي گرفت
در
خراباتي که هشياري طمع داريم ما
در
جهان بي نيازي کارها را مزد نيست
از سفاهت مزد بيکاري طمع داريم ما
نيست
در
آيينه پيشاني روشنگران
آنچه از گردون زنگاري طمع داريم ما
کعبه را از باددستي
در
فلاخن مي نهد
از خم زلفي که دلداري طمع داريم ما
منزل ما همرکاب ماست هر جا مي رويم
در
سفرها طالع ريگ روان داريم ما
چيست خاک تيره تا باشد تماشاگاه ما؟
سيرها
در
خويشتن چون آسمان داريم ما
صفحه قبل
1
...
1384
1385
1386
1387
1388
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن