167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

اسرار و رموز اقبال لاهوري

  • چون بدريا در رود گوهر شود
    جوهرش تابنده چون اختر شود
  • زير و بم را گوش او در گير نيست
    نغمه اش جز شورش زنجير نيست
  • فکر خامش در هواي روزگار
    پر گشا مانند باز نو شکار
  • گر چه هر دم کاهد افزايد گلش
    «من همانستم که بودم » در دلش
  • ملت نو زاده مثل طفلک است
    طفلکي کو در کنار مامک است
  • بسته با امروز او فرداش نيست
    حلقه هاي روز و شب در پاش نيست
  • وه چه ساز جان نگار و دلپذير
    نغمه هاي رفته در تارش اسير
  • از امومت پخته تر تعمير ما
    در خط سيماي او تقدير ما
  • در نواي زندگي سوز از حسين
    اهل حق حريت آموز از حسين
  • نوري و هم آتشي فرما نبرش
    گم رضايش در رضاي شوهرش
  • اي امين نعمت آئين حق
    در نفسهاي تو سوز دين حق
  • گفت تا کي در هوس گردي اسير
    آب و تاب از سوره ي اخلاص گير
  • رنگ او برکن مثال او شوي
    در جهان عکس جمال او شوي
  • وارهان ناميده را از نامها
    ساز با خم در گذر از جامها
  • چون علي در ساز با نان شعير
    گردن مرحب شکن خيبر بگير
  • راه دشوار است سامان کم بگير
    در جهان ازاد زي آزاد مير
  • تا تواني کيميا شو گل مشو
    در جهان منعم شو و سائل مشو
  • خود بخود گردد در ميخانه باز
    بر تهي پيمانگان بي نياز
  • لعل تا کي پرده بند اندر يمن
    خيز و در دار الخلافت خيمه زن
  • بهره ئي خواهي اگر از علم دين
    در ميان حلقه ي درسم نشين
  • عقل تو زنجيري افکار غير
    در گلوي تو نفس از تار غير
  • زندگاني مثل انجم تا کجا
    هستي خود در سحر گم تا کجا
  • آفتاب استي يکي در خود نگر
    از نجوم ديگران تا بي مخر
  • بر دل خود نقش غير انداختي
    خاک بردي کيميا در باختي
  • چون نظر در پرده هاي خويش باش
    مي پر و اما بجاي خويش باش