167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

اسرار و رموز اقبال لاهوري

  • در جهان روشن تر از خورشيد شو
    صاحب تاباني جاويد شو
  • در جهان دير و زود آيد چسان؟
    وقت او فردا و دي زايد چسان؟
  • سير او را تا سکون بيند نظر
    موج جويش بسته آمد در گهر
  • در قفس وامانده و آزاد هم
    با نواها مي زند فرياد هم
  • عقده ها خود مي زند در کار خويش
    باز آسان مي کند دشوار خويش
  • گر چه مثل بو سراپايش رم است
    چون وطن در سينه ئي گيرد دم است
  • در گره چون دانه دارد برگ و بر
    چشم بر خود واکند گردد شجر
  • چون نفس در سينه ي او پروريم
    جان شيرين است او ما پيکريم
  • در جهان ما را بلند آوازه کرد
    با حدوث ما قدم شيرازه کرد
  • همچو جان مقصود پنهان در عمل
    کيف و کم از وي پذيرد هر عمل
  • گردش خوني که در رگهاي ماست
    تيز از سعي حصول مدعاست
  • ناله ها در کشت جان کاريده است
    تا نواي يک اذان باليده است
  • بحر گوهر آفريد از تاب او
    موج در دريا تپيد از تاب او
  • شعله در رگهاي تاک از سوز او
    خاک مينا تابناک از سور او
  • نغمه هايش خفته در ساز وجود
    جويدت اي زخمه سوز ساز وجود
  • صد نوا داري چو خون در تن روان
    خيز و مضرابي به تار او رسان
  • زانکه در تکبير راز بود تست
    حفظ و نشر لا اله مقصود تست
  • آب و تاب چهره ي ايام تو
    در جهان شاهد علي الاقوام تو
  • در جهان وابسته ي دينش حيات
    نيست ممکن جز بآئينش حيات
  • اي که مي داري کتابش در بغل
    تيز تر نه پا به ميدان عمل
  • فکر انسان بت پرستي بت گري
    هر زمان در جستجوي پيکري
  • جلوه در تاريکي ايام کن
    آنچه بر تو کامل آمد عام کن
  • نايب حق در جهان آدم شود
    بر عناصر حکم او محکم شود
  • اينهمه اي خواجه آغوش تواند
    پيش خيز و حلقه در گوش تواند
  • چشم خود بگشا و در اشيا نگر
    نشئه زير پرده ي صهبا نگر