167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

اسرار و رموز اقبال لاهوري

  • نايب حق در جهان بودن خوش است
    بر عناصر حکمران بودن خوشست
  • از رموز جزو و کل آگه بود
    در جهان قائم بامر اله بود
  • خيمه چون در وسعت عالم زند
    اين بساط کهنه را بر هم زند
  • فطرتش معمور و مي خواهد نمود
    عالمي ديگر بيارد در وجود
  • از قم او خيزد اندر گور تن
    مرده جانها چون صنوبر در چمن
  • خفته در خاکستر امروز ما
    شعله ي فرداي عالم سوز ما
  • غنچه ي ما گلستان در دامن است
    چشم ما از صبح فردا روشن است
  • رونق هنگامه ي ايجاد شو
    در سواد ديده ها آباد شو
  • باز در عالم بيار ايام صلح
    جنگجويان را بده پيغام صلح
  • از ولاي دودمانش زنده ام
    در جهان مثل گهر تابنده ام
  • نرگسم وارفته ي نظاره ام
    در خيابانش چو بو آواره ام
  • خاکم و از مهر او آئينه ام
    مي توان ديدن نوا در سينه ام
  • خاک تاريکي که نام او تن است
    عقل از بيداد او در شيون است
  • هر که در آفاق گردد بوتراب
    باز گرداند ز مغرب آفتاب
  • خيز و خلاق جهان تازه شو
    شعله در بر کن خليل آوازه شو
  • عفو بيجا سردي خون حيات
    سکته ئي در بيت موزون حيات
  • هر که در قعر مذلت مانده است
    ناتواني را قناعت خوانده است
  • هوشيار! اي صاحب عقل سليم
    در کمينها مي نشيند اين غنيم
  • گاه او مستور در مجبوري است
    گاه پنهان درته معذوري است
  • داستاني از کمالش سر کنم
    گلشني در غنچه ئي مضمر کنم
  • پير دانائي که در ذاتش جمال
    بسته پيمان محبت با جلال
  • در خودي کن صورت يوسف مقام
    از اسيري تا شهنشاهي خرام
  • «خوشتر آن باشد که سر دلبران
    گفته آيد در حديث ديگران »
  • طايري از تشنگي بيتاب بود
    در تن او دم مثال موج دود
  • ريزه ي الماس در گلزار ديد
    تشنگي نظاره ي آب آفريد