نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان ابوسعيد ابوالخير
در
کوي تو ميدهند جاني به جوي
جاني چه بود که کارواني به جوي
در
ظلمت حيرت ار گرفتار شوي
خواهي که ز خواب جهل بيدار شوي
در
صدق طلب نجات، زيرا که به صدق
شايسته فيض نور انوار شوي
در
مدرسه گر چه دانش اندوز شوي
وز گرمي بحث مجلس افروز شوي
در
مکتب عشق با همه دانايي
سر گشته چو طفلان نوآموز شوي
گر صيد عدم شوي زخود رسته شوي
ور
در
صفت خويش روي بسته شوي
تا تو هوس خداي از سر ننهي
در
هر دو جهان نباشدت روي بهي
خلقان همه خفته اند و درها بسته
يا رب تو
در
لطف بما بگشايي
گر مورچه اي دم زند اندر تک چاه
آگه ز دم مورچه
در
چاه تويي
در
طي کتب بود کجا نشئه حب
طي کن همه را بگو الي الله اتب
در
درد شکي نيست که درماني هست
با عشق يقينست که جاناني هست
گر درويشي مکن تصرف
در
هيچ
نه شادي کن بهيچ و نه غم خور هيچ
در
ارض محمد شد و محمود آمد
اذ قال الله: قل هو الله احد
بر نقطه روانيم کنون چون پرگار
در
آخر کار سر بهم باز آريم
و آنرا که بود روي به دنيا و به دين
در
دوزخ يا بهشت درويش مدان
آنجا که مرا با تو همي هست ديدار
آنجا روم و روي کنم
در
ديوار
در
شب تاريک برداري نقاب از روي خويش
مرد نابينا ببيند بازيابد راه را
باشد گه وصال ببينند روي دوست
تو نيز
در
ميانه ايشان ببينيا
در
هيچ وقت خدمت مردي نکرده اي
و آنگه نشسته صحبت مردانت آرزوست
ما دل آسوده تا خدا چه کند
خواجه
در
حيله تا به ما چه کند
کوشم که بپوشم صنما نام تو از خلق
تا نام تو کم
در
دهن انجمن آيد
چيست ازين خوبتر
در
همه آفاق کار
دوست به نزديک دوست يار به نزديک يار
دوست بر دوست رفت يار به نزديک يار
خوشتر ازين
در
جهان هيچ نبوده است کار
دوست بر دوست رفت يار بر يار
خوشتر ازين هيچ
در
جهان نبود کار
در
حقيقت چون بديدم زو خيالي هم نبود
عاشق و معشوق من بودم ببين اين داستان
صفحه قبل
1
...
1367
1368
1369
1370
1371
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن