نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان ابوسعيد ابوالخير
من دانم و دل که
در
وصالت چونم
کس را چه خبر ز اندرون دل من
بختي نه که با دوست
در
آميزم من
صبري نه که از عشق بپرهيزم من
دستي نه که با قضا
در
آويزم من
پايي نه که از دست تو بگريزم من
اي آنکه تراست عار از ديدن من
مهرت باشد بجاي جان
در
تن من
آن دست نگار بسته خواهم که زني
با خون هزار کشته
در
گردن من
عاشق گويد که درد ديرينه من
من دانم و من که چيست
در
سينه من
در
راه يگانگي نه کفرست و نه دين
يک گام زخود برون نه و راه ببين
گر صفحه فولاد شود روي زمين
در
صحن سپهر گردد آيينه چين
عصيان مرا دو حصه کن
در
عرصات
نيمي به حسن ببخش و نيمي به حسين
ني ني که ز لطف
در
همه آينه ها
خود آمده اي به ديدن صورت تو
جان و دل من فداي خاک
در
تو
گر فرمايي بديده آيم بر تو
در
هر نفسي هزار محنت زده را
بي دل کند و زدين برآرد غم تو
هر چند به روزگار
در
مي نگرم
امروز همه تويي و فردا همه تو
دوري و فراق اي دريغا بي تو
من
در
تک و تاز اي دريغا بي تو
من غرق گنه پرده عصيان
در
پيش
پنهان چه کنم که فاش مي داني تو
ما جمله شکستگان درگاه توايم
در
حال شکستگان چه فرمايي تو
اندر شش و چار غايب آيد ناگاه
در
هشت و دو اسب خويش دارد کوتاه
در
هفتم و سوم بفرستد چيزي
اندر نه و پنچ و يک بپردازد راه
در
کوي تو زان خانه گرفتم که مباد
آزرده شود خيالت از دوري راه
در
حضرت تو توبه شکستم صدبار
زين توبه که صد بار شکستم توبه
ما درويشان نشسته
در
تنگ دره
گه قرص جوين خوريم و گه گشت بره
چشم همه را نظر بسوي تو بود
از چشم تو چشمه هاست
در
چشم همه
چون باز سفيد
در
شکاريم همه
با نفس و هواي نفس ياريم همه
گر پرده ز روي کارها بر گيرند
معلوم شود که
در
چه کاريم همه
در
راه وفا چو سنگ و آتش گردم
شايد که رسم به صبحت سوخته اي
صفحه قبل
1
...
1365
1366
1367
1368
1369
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن