نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان ابوسعيد ابوالخير
در
شهر مراميان چشم مي خوانند
نيکو نامي ز عشق حاصل کرديم
ما جز به غم عشق تو سر نفرازيم
تا سر داريم
در
غمت دربازيم
گر تو سر ما بي سر و سامان داري
ماييم و سري
در
قدمت اندازيم
در
مصطبها درد کشان ما باشيم
بدنامي را نام و نشان ما باشيم
عشق آمد واز نيم رهم باز آورد
ماننده خونيان رسن
در
گردن
از باطن بحر موج بين گشته عيان
بر ظاهر بحر و بحر
در
موج نهان
تا هر که
در
آيد بنهد او دل و جان
فارغ چه کند گرد سراي سلطان
رويت درياي حسن و لعلت مرجان
زلفت عنبر صدف دهان
در
دندان
هستي به صفاتي که درو بود نهان
دارد سريان
در
همه اعيان جهان
در
راه طلب محرم رازم گردان
زان ره که نه سوي تست بازم گردان
از اول شب تا به دم آخر شب
اينها همه
در
رقص و منم چنگيشان
مادام که
در
کمال اشراق بود
سر چشمه آفتاب ديدن نتوان
زد خنده که: من بعکس خوبان جهان
در
پرده عيان باشم و بي پرده نهان
بنگر به جهان سر الهي پنهان
چون آب حيات
در
سياهي پنهان
سودت نکند به خانه
در
بنشستن
دامنت به دامنم ببايد بستن
از ساحت دل غبار کثرت رفتن
به زانکه به هرزه
در
وحدت سفتن
عشق آن صفتي نيست که بتوان گفتن
وين
در
به سر الماس نشايد سفتن
ناقوس به کعبه
در
درنگ آوردن
بتوان نتوان ترا بچنگ آوردن
دنيا نسزد ازو مشوش بودن
از سوز غمش دمي
در
آتش بودن
در
راه خدا حجاب شد يک سو زن
رو جمله کار خويش را يک سو زن
درويشي کن قصد
در
شاه مکن
وز دامن فقر دست کوتاه مکن
اندر دهن مار شو و مال مجوي
در
چاه نشين و طلب جاه مکن
يک صبح با خلاص بيا بر
در
دوست
گر کام تو بر نيامد آنگه گله کن
در
درگه ما دوستي يک دله کن
هر چيز که غيرماست آنرا يله کن
يک صبح به اخلاص بيا بر
در
ما
گر کار تو بر نيامد آنگه گله کن
صفحه قبل
1
...
1364
1365
1366
1367
1368
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن