نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
کشکول شيخ بهايي
در
علم رسوم چو دل بستي
بر اوجت اگر ببرد پستي
سور آن جوي که
در
عرصات
ز شفاعت او يابي درجات
در
راه طريقت او رو کن
با نان شريعت او خو کن
ساقي ز کرم دو سه پيمانه
در
ده به بهائي ديوانه
در
روز پسين که رسد موعود
نرسد ز عراق و رهاوي سود
علم رسمي همه خذلان است
در
عشق آويز که علم آن است
در
ده به بهائي دل خسته
آن دل بقيود جهان بسته
گر پاي نهند به جاي سر
در
راه طلب زايشان مگذر
در
بحر غريب چه جلوه نمود
درهاي فرح بر خلق گشود
خالي شده دير و کعبه از مردم اهل
در
آن نه خليلي نه درين زردشتي
... حوت و سرطان را
در
آن بشناگري نمي ديدي. ...
... جواني را که پا
در
راه ايشان ندارد، کافي است. ...
خواهي بيني جمال معشوق ازل
آئينه ي تو دل است، رو
در
دل کن
اگر آن غافلي پيوسته بودي
در
اسلام بر وي بسته بودي
يا مکن با فيل بانان دوستي
يا بنا کن خانه اي
در
خورد پيل
در
دايره ي فلک درست انديشان
ديدند شکسته کاسه ي درويشان
ترا اين پند بس
در
هر دو عالم
که برنايد زجانت بي خدا دم
زحق بايد که چندان يادآري
که گم گردي گر زيادش
در
گذاري
آن گاه که مرا اجل
در
رسد، واي بر من بادا و خواري نيز!
هم زنبضت هم زجسمت هم زرنگ
صد مرض بينند
در
تو بي درنگ
پس طبيبان الهي
در
جهان
چون ندانند از تو بيگفت زبان
وين طبيبان چونکه نامت بشنوند
تا به قعر تار و پودت
در
روند
در
وضو هر عضو را وردي جدا
آمدت اندر خبر بهر دعا
آن يکي
در
وقت استنجا بگفت
که مرا با بوي جنت ساز جفت
نقص کرم است آن که قدرش
در
حوصله ي اميد گنجد
... رساندن کمال معني
در
نيک ترين صورت لفظ به خاطر است. ...
جوابش داد پير نغز گفتار
که
در
پيري تو هم بگريزي از يار
چون
در
آن خم افتد و گوييش قم
از طرب گويد منم خم لاتلم
چون جالينوس درگذشت،
در
گريبانش کاغذ پاره اي يافتند که برآن نوشته بود:
هر سو دود آن کش زدر خويش براند
و آنرا که بخواند به
در
کس نداوند
مرا گنجينه ي صبري بود که تمامش
در
مدارا با ايشان از ميان شد.
عشق تو، بآتش شوق
در
دل من شعله کشيد، شعله اي که هيزمي دگر ندارد.
... دختر پيامبر را
در
خانه دارد. ...
همان که
در
اوج تاريکي شبان کور، نور هدايت، روشني از روغندانش ...
بيا تا همچو مردان
در
ره دوست
سراندازي کنيم و سرنخاريم
... ياور ناتوانان، مرا
در
ناتواني درياب. و سپس خواند: ...
... آن ميعادگاهها را
در
نورديده ام و چشم بر آن مظاهر همه گردانده ام ...
شهرستاني،
در
کتاب الملل و النحل پس از آن که هفت تن از فلاسفه - و ...
آوازش دادم، چون مرده اي بي حرکت،
در
کفني از گل، پاسخم نداد.
روي تو گل تازه و خط سبزه ي نوخيز
نشکفته گلي همچو تو
در
گلشن تبريز
در
هر چه ميکنم نظر از چشم عبرتي
دروي مشرح است زتوحيد صد دليل
همچو آن ابليس و ذريات او
با خدا
در
جنگ و اندر گفتگو
کاشکي او آشنا ناموختي
تا طمع
در
نوح و کشتي دوختي
عشر امثالت دهد تا هفتصد
چون ببازي عقل
در
عشق صمد
... خود نعمتي بود،
در
خور سپاس است. ...
اوست ديوانه که ديوانه نشد
اين عسس را ديد و
در
خانه نشد
اندر طلبت نه خواب يابد نه قرار
هر کس که
در
آرزوي ديدار تو است
جمله ي ذرات عالم
در
نهان
با تو ميگويند روزان و شبان
هنوز از سر صلح داري، چه بيم؟
در
عذر خواهان نبندد کريم
گفته اي درويش جان ده
در
طريق عاشقي
کار دشواري بفرما اين خود آسان من است
صفحه قبل
1
...
1362
1363
1364
1365
1366
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن