نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان ابوسعيد ابوالخير
در
فکر تو دوش سر به زانو بودم
امروز گل از کنار من مي رويد
گر زانکه نه اي دروغزن عاشق وار
در
عشق چو او هزار چون او بگذار
در
سيل سرشک عکس رخسارش ديد
نقش عجبي بر آب زد آخر کار
دايم همه جا با همه کس
در
همه کار
ميدار نهفته چشم دل جانب يار
من نيز به رغم هر دو انداخته ام
تسبيح
در
آتش، آتش اندر زنار
گيرم به کفش چو سبحه
در
فرقت يار
يعني که نمي زنم نفس جز بشمار
يا رب بگشا گره ز کار من زار
رحمي که زعقل عاجزم
در
همه کار
گفتم که: دلم، گفت: چه داري
در
دل
گفتم: غم تو، گفت: نگاهش ميدار
من همچو زمردم عدو چون افعي
در
ديده من نظر کند گردد کور
خورشيد چو بر فلک زند رايت نور
در
پرتو آن خيره شود ديده ز دور
در
بارگه جلالت اي عذر پذير
درياب که من آمده ام زار و حقير
در
بزم تو اي شوخ منم زار و اسير
وز کشتن من هيچ نداري تقصير
گفتم: جانم، گفت: که
در
عالم عشق
بسيار خرابست، خرابي کم گير
آگاه بزي اي دل و آگاه بمير
چون طالب منزلي تو
در
راه بمير
در
خدمت تو چو صرف شد عمر دراز
گفتم که مگر با تو شوم محرم راز
کي دانستم که بعد چندين تک و تاز
در
تو نرسم وز دو جهان مانم باز
در
هر سحري با تو همي گويم راز
بر درگه تو همي کنم عرض نياز
گر چشم تو
در
مقام ناز آيد باز
بيمار تو بر سر نياز آيد باز
صحراي دلم عشق تو شورستان کرد
تا مهر کسي
در
آن نرويد هرگز
داني که مرا يار چه گفتست امروز
جز ما به کسي
در
منگر ديده بدوز
از چهره خويش آتشي افروزد
يعني که بيا و
در
ره دوست بسوز
دارم دلکي غمين بيامرز و مپرس
صد واقعه
در
کمين بيامرز و مپرس
در
دل درديست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با اين همه حال و
در
چنين تنگدلي
جا کرده محبت تو چندانکه مپرس
اي شوق تو
در
مذاق چندانکه مپرس
جان را به تو اشتياق چندان که مپرس
صفحه قبل
1
...
1361
1362
1363
1364
1365
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن