نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان ابوسعيد ابوالخير
کار من بيچاره گره
در
گرهست
رحمي بکن و گره گشايي بفرست
جان ميطلبد نميدهم روزي چند
در
جان سخني نيست، تقاضاش خوشست
دل بر سر عهد استوار خويشست
جان
در
غم تو بر سر کار خويشست
بر شکل بتان رهزن عشاق حقست
لا بل که عيان
در
همه آفاق حقست
گريم زغم تو زار و گويي زرقست
چون زرق بود که ديده
در
خون غرقست
هر شعله آرزو که از جان برخاست
چون پاره آبگينه
در
سينه شکست
آواز
در
آمد بنگر يار منست
من خود دانم کرا غم کار منست
خواهم سفري کنم ز غم بگريزم
منزل منزل غم تو
در
پيش منست
صد نافه بباد داده کين بوي منست
و آتش بجهان
در
زده کين خوي منست
شيرين دهني و شهد
در
شکر اوست
فرمانده روزگار فرمانبر اوست
بر ما
در
وصل بسته ميدارد دوست
دل را به فراق خسته ميدارد دوست
من بعد من و شکستگي
در
دوست
چون دوست دل شکسته ميدارد دوست
تا
در
نرسد وعده هر کار که هست
سودي ندهد ياري هر يار که هست
جسمم همه اشک گشت و چشمم بگريست
در
عشق تو بي جسم همي بايد زيست
ديروز که چشم تو بمن
در
نگريست
خلقي بهزار ديده بر من بگريست
هر روز هزار بار
در
عشق تو ام
ميبايد مرد و باز ميبايد زيست
هر جا که پريرخي و گل رخساريست
ما را همه
در
خورست مشکل کاريست
در
قعر دلم جواهر راز بسيست
اما چه کنم محرم رازم کس نيست
در
سينه کسي که راز پنهانش نيست
چون زنده نمايد او ولي جانش نيست
در
کشور عشق جاي آسايش نيست
آنجا همه کاهشست افزايش نيست
از درد نشان مده که
در
جان تو نيست
بگذر ز ولايتيکه آن زان تو نيست
از بي خردي بود که با جوهريان
لاف از گهري زني که
در
کان تو نيست
در
هجرانم قرار ميبايد و نيست
آسايش جان زار ميبايد و نيست
در
هيچ زمين و هيچ فرسنگي نيست
کز دست غمت نشسته دلتنگي نيست
اي ديده نظر کن اگرت بيناييست
در
کار جهان که سر به سر سوداييست
صفحه قبل
1
...
1358
1359
1360
1361
1362
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن